تمــــرکز روی ثروت و موفقیت
پول یکی از نمادهای قدرت است اما آموزش استفاده درست از آن قدرت بیشتری را به همراه می آورد مطالب این وبلاگ بر اساس کتاب هایی است که درمورد قدرت و پول و موفقیت

این آدرس برای‌تان آشنا نیست؟ تهران، میدان شاهپور، ایستگاه فرهنگ! تا امروز اسم معجون به گوش‌تان خورده است؟ اسم علی بابا چطور؟ علی بابا! بله، صحبت از معجون علی‌باباست، یكی از قدیمی‌ترین و منحصربه‌فردترین معجون‌فروشی‌های تهران یا بهتر بگوییم طهرون.

در خیابان وحدت اسلامی( شاهپور) فعلی از هركسی بپرسی معجونی علی‌بابا، صاف می‌بردت پیش آقای امینی. معجون‌فروشی كه چند سالی است به ویتامینه علی‌بابا تغییر نام داده اما هنوز هم میان مردم به معجون علی‌بابا مشهور است.


ویژگی؛ ژانگولر ـ معجون

قاب عكس جهان پهلوان تختی، چرتكه كوچك مغازه و شمشیرهای تزئینی ذوالفقار تو را به تهران قدیم می‌برد. زمانی كه حاج احمد رئوفی در سال 63 باستانی‌كار قدیمی تهرانی تصمیم می‌گیرد، مغازه آبمیوه فروشی كوچكی در نزدیكی باشگاه پولاد باز كند. تا این‌كه در سال 78 آقای حسن امینی به همراه پسرانش مدیریت مغازه را بر عهده می‌گیرند و در نهایت هم علی‌بابای میدان شاهپور می‌شود شهره پایتخت. پایتخت‌نشین‌ها به آن‌ افتخار می‌كنند و شهرستانی‌‌ها برای تجربه كردنش كیلومترها می‌كوبند تا مزه‌اش را امتحان كنند اما آیا فقط خوشمزه و مخصوص بودن معجون‌های علی‌باباست كه باعث شهرتش شده است؟ اگر اینطور فكر می‌كنید باید بگویم كه حتما یك شب به خصوص شب‌های پنجشنبه و جمعه سری به معجون علی‌بابا بزنید و از هنر آكروباتیك معجون درست‌كردن و معجون ریختن داخل ظرف‌ها دیدن كنید! باورتان نمی‌شود. یك جست‌وجوی ساده در اینترنت و تایپ واژه معجون علی‌بابا شما را با تصویرهایی از هنرنمایی معجون‌سازی زبردست مثل ریختن معجون درون پارچ با 2 متر ارتفاع یا ریختن با زاویه درون لیوان‌های كوچك و... روبه‌رو خواهد كرد.




از همه رنگ، از همه مزه از همه مدل!

به این تركیبات نگاه كنید: شیر، بستنی زعفرانی، بستنی وانیلی، شیر خرما، قهوه، كاكائو، دارچین، اسانس موز، انجیر، پودر نارگیل، مغز گردوی آسیاب شده، كنجد، مغز پسته آسیاب شده، گلاب، زرده تخم‌مرغ، خامه و كمپوت آناناس. جز آب دهان قورت دادن كار دیگری هم می‌توان كرد؟ در حال حاضر و بدون توجه به نوسانات بازار دلار برای هر لیوان معجون 2500 تومانی گاهی ترافیك خیابان مختل می‌شود اما همه می‌دانند چه خبر است و به روی خودشان نمی‌آورند و چه بسا ماشین‌شان را دوبله و سوبله پارك می‌كنند تا یك لیوان معجون به بدن بزنند. «علی‌بابا» كه مثل هر شغل یا محصولی مشابه‌هایی پیدا كرد و از بالای شهر تا آن پایین پایین‌ها مشتری دارد؛ از پیر و جوان تا دختر و پسر. چه در زمان مرحوم حسن امینی بزرگ و چه در زمان حال و امینی‌های كوچك‌تر؛ با سابقه‌ای نزدیك به 30 سال.


آقای امینی علت شلوغی مغازه‌اش را فقط حركات آكروباتیك نمی‌داند او می‌گوید: «ما ایرانی‌ها هنر دوست هستیم و معتقدیم هنر نزد ایرانیان است و بس. در این شغل هم شاید نتوانم به آن شكل كه می‌خواهم هنری داشته باشم اما همین حركات هم در نوع خود هنر به حساب می‌آید. توریست‌هایی كه به ایران می‌آیند معمولا از كار من استقبال می‌كنند. حركاتی كه شاید در هیچ كجای دنیا وجود نداشته باشد. خودم هم به چند كشور سفر كردم و هرگز چنین حركاتی را ندیدم. البته در تركیه با بستنی این كار را می‌‌كنند و نباید فراموش كنیم كه خیلی‌ها به خاطر قدیمی بودن این مغازه و محله از طرفدارهای ما به حساب می‌آیند. به هر حال آن‌ها از علی‌بابا خاطره دارند و همه آن‌ها آن‌ را می‌شناسند. كافی است در فرودگاه مهرآباد یا امام‌خمینی بگویی معجون علی‌بابا. یك مسئله دیگر كه باعث معروف شدن مغازه ما شده استفاده از مواد خوب است البته در كنار حركات نمایشی من. دیدن این حركات برای مردم ما تفریح محسوب می‌شود. آن هم برای ما ایرانی‌‌ها كه خوردن یكی از بزرگ‌ترین تفریحات است. مردم به مغازه ما می‌آیند تا هم یك چیزی بخورند و هم تفریح می‌كنند.»


وقتی علی‌بابا مشهور شد!

وقتی از روح‌الله امینی می‌پرسم، چطور شد كه رفتی سراغ این كار می‌‌گوید: «قبل‌ها در یك صنف دیگر بودم. برادر و پدرم این مكان را در سال 74 خریداری كردند. من هم وقتی از خدمت برگشتم وارد این شغل شدم و در عرض 3‌ماه توانستم یاد بگیرم و حركات آكروبات را انجام بدهم، البته در این سال‌ها از تلویزیون و شبكه‌های خارجی آمدند و كارم را پخش كردند همین كار باعث شد تا مردم بیشتر استقبال كنند.»جو مغازه مثل همیشه است. پارچ‌ها كنار یكدیگر قرار داده شده و یكی از كارگرهای فرز، مثل قرقی مواد را نوبتی داخل میكسرها می‌ریزد. این شیوه علی‌باباست. برای دریافت یك لیوان معجون حتما باید مراحل آماده‌سازی را به چشم ببینید. وقتی مواد مخلوط می‌شوند و بعد تخم‌مرغ به آن‌ها اضافه می‌شود و دست آخر نوبت هدف‌گیری است. از پارچ به داخل لیوان! مشتری‌های قدیمی با صدای بلند دست مریزاد می‌گویند. نوبت به پر كردن لیوان‌های كوچك و بزرگ كه می‌رسد اوستاكار لیوان‌ها را با حركات نمایشی و آكروباتیك از فاصله‌های دور و نزدیك پر می‌كند. معجون كه به طرف سقف مغازه پرتاب می‌شود و دوباره در دست‌های او جا خوش می‌كند... در پاسخ به این‌كه این حركات را از كجا یاد گرفتی با لبخندی می‌گوید: «از همین مغازه یاد گرفتم. كسانی كه قبلا بودند این حركات را ابداع كردند من یكسری حركات جدید به آن اضافه كردم. مثلا قبلا فقط 7نوع ماده را معجون می‌كردند ولی من حالا به 23 نوع آن را رساندم مثل پسته، شیر، نارگیل و...»


جوش نزن!

یكی از نكات جالب در مورد این ایستگاه ویتامین‌سازی، وجود سایتی به آدرس
http://www.alibabajon.com است. اطلاعات و عكس‌های مختلفی از این معجون‌فروشی روی این سایت قرار دارد. جالب‌تر این‌كه برای طرفداران معجون علی‌بابا در شبكه‌های اجتماعی سایت هم قرار داده شده. اگر قصد پیاده‌روی دارید و می‌خواهید پیاده معجون علی‌بابا را بیابید از اول خیابان ابوسعید تا میدان شاهپور حتما به چند معجون‌فروشی برخورد خواهید كرد كه نشانه‌هایی از اسم علی‌بابا را با خود دارند. بهتر است آگاه باشید و فریب نخورید كه معجون علی‌بابا هیچ شعبه دیگری ندارد و این نكته را درون و بیرون مغازه گوشزد كرده است. در حین سفارش معجون‌ها یادتان باشد كه از كلوچه‌های كوچكی كه در مغازه‌ وجود دارد هم امتحان كنید البته بعد از خوردن معجون و كیك‌ها جوش‌های صورت‌تان به صورت خود جوشی بیرون خواهند زد تا نفسی تازه كنند. این‌ها را به روح‌الله امینی می‌گویم، می‌خندد و اینطور صحبت كردنش را شروع می‌كند‌: «34 ساله هستم و حدود 15 سال است كه در این مغازه مشغول به كارم.» مشتری‌ها علی‌بابا صدایش می‌‌كنند. علی‌بابا معجون را از راه دور از پارچی به پارچ دیگر می‌ریزد و این كار را آن‌قدر تند و سریع انجام می‌دهد كه دلت هری می‌ریزد كه مبادا معجون روی زمین و هوا پخش شود!


مخترع شیرپسته!

آقای امینی از شهرت فرامنطقه‌ای خود راضی است و می‌گوید: «عمده مشتری‌های ما از بالای شهر تهران هستند. آن‌ها می‌آیند كه یك شب را با خانواده‌شان خوش باشند. از شهرستان‌ها هم مشتری دارم‌ به‌خصوص اصفهان و شیراز. فكر می‌‌كنم 95درصد مشتری‌های ما ثابت باشند. همه به اسم كوچك من را صدا می‌زنند. علی‌بابا تبدیل شده است به یك پاتوق برای جوان‌ترها.»علی‌بابا در مورد ابداعاتش اینطور توضیح می‌دهد: «بعد از این‌كه شیر موز توسط وزارت بهداشت ممنوع شد، شیر نارگیل را ابداع كردم كه خیلی پرطرفدار نبود. بعد دنبال این رفتم كه انقلابی در عرصه ویتامینه و شیرنارگیل به پا كنم. آمدم شیرپسته را ابداع كردم. خدا شاهد است كه بعد از یك هفته همه آبمیوه‌فروشی‌های تهران شیرپسته را به منوهای خود اضافه كردند. جدیدا هم شیر فندق را به منو اضافه كردم و فكر می‌كنم آخرین ابداع من باشد.» در حال حاضر علی‌بابا 4 خوراكی بیشتر به مشتری‌های ارائه نمی‌دهد؛ ویتامینه، شیرپسته، شیرفندق و شیرنارگیل.


در خانه انجام ندهید

او با تواضع می‌گوید: «برای نخستین بار فردی به اسم آقای بهشتی این حركات را ابداع كرد و بعد آقای رئوفی آن را ادامه داد البته این حركات اصلا به این شكل امروزی كه من به نمایش درمی‌آورم نبود. به هر حال من هم جوان‌تر بودم و هم والیبالیست، ورزش باستانی هم كار می‌كردم، به همین دلیل حركات متنوع‌تر و هیجانی‌تر شد. ما هر شب این برنامه را اجرا می‌كنیم همه 365 روز سال بدون تعطیلی.»

او به ما یادآوری می‌‌كند تمرین‌‌های مكرر باعث شده دستش در این كار راه بیفتد و تاكید دارد كه مبادا ما این كار را انجام بدهیم:

«گاهی برایم پیش آمده است كه معجون از دستم بریزد روی زمین و تعدادی از مردم با خنده و شوخی گفته‌اند كه چشم ما شور بوده! البته فقط یكی،‌ 2 بار این اتفاق برایم پیش آمده است.» پس فقط به دیدن این حركات محیرالعقول بسنده كنید.

ارسال در تاريخ شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:علی بابا چگونه برند شد؟, توسط *_*شرافتی*_*

قهرمان افسانه اي تنيس ويمبلدون (‎Arthur Ashe) آرتور اشي به خاطر خون آلوده اي كه درجريان يك عمل جراحي درسال ۱۹۸۳دريافت كرد به بيماري ايدز مبتلا شد
ودربسترمرگ افتاد او ازسراسر دنيا نامه هائي از طرفدارانش دريافت كرد‎.
يكي از طرفدارانش نوشته بود :
چراخدا تورا براي چنين بيماري دردناكي انتخاب كرد؟
آرتور در پاسخش نوشت :
دردنيا ۵۰ ميليون كودك بازي تنيس را آغاز مي كنند
۵ميليون ياد مي گيرند كه چگونه تنيس بازي كنند
۵۰۰هزارنفر تنيس رادرسطح حرفه اي يادمي گيرند
۵۰هزارنفر پابه مسابقات ‏مي گذارند ۵هزارنفر سرشناس مي شوند
۵۰ نفربه مسابقات ويمبلدون راه پيدامي كنند
۴ نفربه نيمه نهائي مي رسند و دونفر به فينال
وآن هنگام كه جام قهرماني را روي دستانم گرفته بودم
هرگز نگفتم خدايا چرا من؟

وامروز هم كه ازاين بيماري رنج مي كشم هرگز نمي توانم بگويم خدايا چرا من؟

ارسال در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*


اهمیت تیز نگه داشتن ذهن قابل اغراق نیست. همه ما بخشی از یک اقتصاد منطقی و اطلاعاتی عالی هستیم که با ایده ها، خلاقیت و هوش پیشرفت می کند. هوشیار نگه داشتن ذهن شما را در هر رقابتی جلو می اندازد و باعث می شود به بالاترین مرتبه خوشبختی برسید.

وقتی ذهنتان در بالاترین درجه هوشیاری باشد:

· انگیزه و تمرکز بیشتری خواهید داشت.

· کار بیشتری می توانید انجام دهید.

· ایده های خلاقانه تری به ذهنتان می رسد.

· چیزهای بیشتری را به خاطر می سپارید.

· زندگی بهتری را تجربه خواهید کرد.

در این مقاله چند نمونه از تمریناتی که برای هوشیار نگه داشتن ذهنتان بسیار عالی و مفید است را گرد آورده ایم. امیدواریم برایتان مفید واقع شود.

1) خواندن و مطالعه را ادامه دهید، کسب علم کنید و فرهنگ ها را تجربه کنید.

متاسفیم که مجبور شدیم از این جمله های کلیشه ای استفاده کنیم اما تحصیل آمادگی برای زندگی نیست، تحصیل خودِ زندگی است. کسب علم باید کاری لذت بخش برایتان باشد و ذاتاً دنبال آن باشید. بلاگ های مختلف درمورد موضوعات مختلف را مطالعه کنید، چه در زمینه رشته کاری و تحصیلیتان باشد و چه نباشد، درمورد جوامع قدیمی و باستانی مطالعه کنید، به یادگرفتن هنری که هیچوقت امتحان نکرده بودید مشغول شوید و ... مطمئنم متوجه منظورمان شده اید. برای گسترده کردن هرچه بیشتر افق های ذهنتان تلاش کنید و هر اطلاعات جدیدی که به دستتان می رسد را جذب کنید.

2) کار یا مهارت جدیدی که هیچوقت امتحان نکرده بودید را یاد بگیرید مثل نواختن یک ساز موسیقی، آهنگ سازی، نقاشی، یا حتی کدسازی برنامه های کامپیوتری.

ذهنتان را درگیر یک مهارت تازه کنید. هیچوقت برای یاد گرفتن چیزهای جدید پیر نیستید اما بهتر است که در جوانی سراغ این یادگیری ها بروید. من آهنگسازی را از وقتی 17 سالم بود شروع کردم و الان حسرت می خورم که چرا زودتر شروع نکردم. متعجب خواهید شد که چطور یادگرفتن یک مهارت تازه می تواند افق های ذهنتان را باز کند و برای بهتر شدن در همه کارها کمکتان کند. بااینکار ارتباطات جدید هم پیدا می کنید و با جمع های اجتماعی خوبی هم اشنا می شوید.

3) برای تقویت حافظه تان همه چیز را ننویسید.

درصورت امکان یک هفته این را امتحان کنید: در ابتدای هفته هرکاری که لازم است آن هفته انجام دهید را یادداشت کنید اما لیستتان را دور از چشم خودتان قرار دهید. به جای اینکه آن لیست را روی میز جلوی رویتان بگذارید، پروژه هایتان را شروع کنید و سعی کنید یادتان بیاید که چه کارهایی باید انجام می دادید، آنها را در ذهنتان اولویت بندی کنید و انجامشان دهید. ذهن شما بسیار قدرتمند است و با گذشت زمان متوجه می شوید که لازم نیست همه چیز را روی کاغذ بیاورید.

4) برای تحلیل اطلاعات به ذهنتان زمان دهید.

در دنیای مدرن ما همیشه در حال تجربه کردن و یاد گرفتن چیزهای تازه و جذب اطلاعات هستیم. این خیلی عالی است اما در این فرایند جذب اطلاعات و مهارت های تازه، تجربیات علمی و زندگی، تحلیل درونی از خودتان، اینکه چه یاد گرفته اید و به کدام سمت حرکت می کنید برای قراردادن هرچیز در دیدگاه مناسب لازم به نظر می رسد. برخی افراد موقع دویدن می توانند اینکار را به خوبی انجام دهند، بعضی ها موقع گوش کردن به موسیقی، و خیلی ها موقع انجام کارهای هنری. شما هم باید جایگاهتان را مشخص کنید تا بتوانید به خوبی اطلاعاتتان را تحلیل کنید.

5) خوب بخورید، خوب بخوابید و ورزش کنید.

فراهم کردن استراحت و انرژی کافی و مورد نیاز برای ذهنتان برای عملکرد خوب آن لازم است. مردم گاهی فراموش می کنند که برای اینکه ذهنشان خوب کار کند به سوخت و استراحت کافی نیاز دارند. اگر احساس استرس، افسردگی و بی حوصلگی کردید، چند روز خوب غذا بخورید، خوب بخوابید و خوب ورزش کنید و خواهید دید که همه آن خیلی زود از بین می رود و دوباره به وضعیت همیشگیتان بر خواهید گشت.

ارسال در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

اولین زنان موفق ایرانی

اولین زن جراح ایرانی:"سکینه پری" متولد 1281-1307 در روسیه دیپلم دکتری گرفت و 1314 با اجازه نامه ی پزشکی خود را دریافت کرد.

اولین زن جراح پلاستیک:"دکتر هاسمیک هاراطونیان" در سال 1339 در این رشته فارغ التحصیل شد.

اولین زن داروساز:"اقدس غربی" و "اختر فردوس" اولین زنان دکتر داروساز ایرانی هستند که در سال 1316 وارد دانشگاه تهران شدند و در سال 1320 در این رشته فارغ التحصیل شدند...

اولین زن جراح ایرانی:"سکینه پری" متولد 1281-1307 در روسیه دیپلم دکتری گرفت و 1314 با اجازه نامه ی پزشکی خود را دریافت کرد.

اولین زن جراح پلاستیک:"دکتر هاسمیک هاراطونیان" در سال 1339 در این رشته فارغ التحصیل شد.

اولین زن داروساز:"اقدس غربی" و "اختر فردوس" اولین زنان دکتر داروساز ایرانی هستند که در سال 1316 وارد دانشگاه تهران شدند و در سال 1320 در این رشته فارغ التحصیل شدند.

اولین زن وکیل دادگستری:"یکاترینا سعیدخوانیان" متولد1278 اولین زن ایرانی که پس از تحصیل در رشته قضایی در روسیه به سال 1327 در تهران پروانه وکالت گرفت و به کار پرداخت.

اولین زن تاجر ایرانی: "مهین افشار" در سال 1336 موفق به دریافت کارت بازرگانی شد.

اولین زن سرتیب ایرانی:"مرضیه ارفعی" در سال 1312 با درجه هم ردیف سروانی در ارتش مشغول خدمت شد و در سال 1338 به عنوان اولین زن به درجه سرتیپی رسید.

اولین زن روزنامه نگار:"صدیقه دولت" در اصفهان به سال 1297 مجله" جمعیت نسوان وطن خواه" و مجله " زبان زنان" را منتشر کرد.

اولین زن خلبان:"عفت تجارتی" در سال 1318 در 22 سالگی برای اولین بار و به عنوان اولین زن در رشته خلبانی نام نویسی کرد و در همان سال اولین پرواز خود را با هواپیمای تایگرموس انجام داد.

اولین زن پرستار:"فاطمه توانایی" که در سال 1310 در آموزشگاه کوچک در شهر رشت نام نویسی کرد. او در سال 1314 در این رشته فارغ التحصیل شد.

اولین هنرمندان زن تاتر:اولین زنان که روی صحنه رفتند دو تن از زنان ارمنی به نام های " وارتوتریان"و"سراکالندریان" بودند.

اولین زن آوازه خوان:"قمرالملوک وزیری" که صفحه پر کرد و پس از او "ملوک ضرابی" بود.

ارسال در تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

روز اول
از كارهايي كه ناچاري انجام دهي لذت ببـــر.
نق زدن تنها تو را خسته تر مي كند و نمي گذارد كار را درست انجام دهي.
اما اگر با موفقيت مانند يك دوست رفتار كني.
مثل سگ همه جا به دنبالت خــــــواهد بود.


روز دوم
سعي كن كارهايت را از صميم قلب انجام دهي.
نه به صرف اين كه ناچاري انجام دهي.
بايد به كارت ايمان داشته باشي.
يك جريان آب ضعيف ، تنها نيمي از باغچه را آبياري مي كند.


روز سوم
همه چيز را همانطور كه هست بپذير.
خواستن تنها، چيزي را تغيير نمي دهد.
خواستن، باد را از وزيدن باز نمي دارد و برف را به آب نبات تبديل نمي كند.
اگر مي خواهي چيزها را بهتر از خودشان تبديل كني، با آنها همان گونه كه هستند مواجه شو.


روز چهارم
تمرين كن تا از درون شاد باشي.
اجازه نده ديگران براي شاد كردن تو تصميم بگيرند.
خودت رئيس كارخانة شادي سازي باش.


روز پنجم
ذهنت را همانند ابر سفيدي كه در آسمان است، آزاد كن.
تلاش كن، اما نتايج كار را واگذار تا با هم كار بيايند
براي ابر چه فرقي مي كند باد از كدام سو بوزد.
چرا وقتت را براي چيزي كه در كنترل تو نيست، تلف مي كني؟


روز ششم
وقتي تصميم به انجام كاري مي گيري،
از خود نپرس : من چه مي خواهم ؟
بلكه بپرس : چه كاري به نفع همه است ؟
اگر به فكر منافع ديگران باشي، ديگران در كنارت كار خواهند كرد و كمكت خواهند كرد تا موفق شوي.

روز هفتم
هنگام تصميم گيري ابتدا نبايد بپرسي، از اين كار چه نفعي عايدم خواهد شد؟
پرسش درست اين است كه : چه كاري به نفع همه است؟
خانه زماني مستحكم خواهد شد كه همة ديوارهايش استوار باشند.


روز هشتم
وقتي كار به مشكل مي خورد، نه ديگران را سرزنش كن و نه خود را،
انسان وقتي شنا ياد مي گيرد كه از فرو رفتن در آب نترسد.


روز نهم
براي موفقيت در هر كار،
بايد ابتدا تصوير واضحي از نقشة كار داشته باشي.
آن گاه، همان طور كه در باد شديد، نخ بادبادك را محكم نگه مي داري،
بايد هدفت را هم به همان محكمي نگه داري.


روز دهم
اگر طرحي در عمل مشكل تر از آن شد كه فكر مي كردي،
دلسرد نشو.همه چيز اين دنيا همين طور است،
خصوصاً اگر ارزشمند باشد.
لاجرم خود حبابي بيش نبود، زيبا اما توخالي.


روز يازدهم
مشكلات ما را قوي و به سمت
پيروزي هاي بزرگ تر هدايت مي كنند.
كوهنوردي آسان نيست، اما منظره اي هم كه
از قله كوه ديده مي شود، بسيار زيباست.


روز دوازدهم
اراده ات را قوي كن.
خود را وارد به انجام كارهايي كن كه برايت مشكل اند.
سپس آنها را با جديت انجام بده.
بعد از مدتي خواهي ديد كه اراده ات همانند
گرزي فولادي سخت و درخشان شده است.


روز سيزدهم
با انرژي كامل روي كارهايت تمركز كن.
شيشه هاي رنگي كليسا، هنگام عبور نور از آنها
بسيار زيبا و درخشان مي شوند.
كارهايت را هم اگر با انرژي انجام دهي،
شفاف و زيبا خواهند شد.


روز چهاردهم
هنگامي كه قصد انجام كاري را داري، از خود نپرس :
ديگران آن را چگونه و با چه روشي انجام داده اند ؟
بلكه بپرس : چگونه مي توانم آن را درست و به بهتـــــــــرین وجه ممكن انجام دهم.
اين را بدان كه همواره حقيقتي تازه در انتظار كشف شدن است.
بدون احساس وجود اين حقايق، كريستف كلمب
هرگز به آمريكا نمي رسيد و گراهام بل تلفن را اختراع نمي كرد.


روز پانزدهم
هر كاري را با جان و دل انجام بده.
اگر شعاع انرژي ات را مانند ذره بيني كه نور خورشيد را متمركز مي كند،
روي موانع تمركز دهي،
هر مانعي كه سر راهت باشد خواهد سوخت.


روز شانزدهم
امروز را آغازي تازه بدان.
چرا به چيزي كه ديروز اتفاق افتاده، يا انجام شده فكر مي كني؟
زندگي رودخانه اي است كه مدام به سمت آينده در جريان است.
هيچ قطره اي از آن دوبار از زير يك پل رد نمي شود.
كار را با روشي تازه انجام بده، بهتر از هميشه.


روز هفدهم
افكار و روياهايت را بسط بده.
هنگامي كه در بيرون چمنزاري پهناور است
كه از هر سو تا افق امتداد دارد.
چرا خود را در آغل حبس كني.


روز هجدهم
نگذار افكار و ذهنياتت به صورت عادت درآيند.
سعي كن هرگز در جا نزني.هر روز از زاويه اي تازه به كارها نگاه كن.
زندگي يك صحنة پر از ماجراست.
به اطرافت نگاه كن: نشانه هاي زيبايي وجود دارند كه به كشفيات تازه اشاره مي كنند.


روز نوزدهم
مهم ترين چيز احساسي است كه نسبت به كارت داري.
وجود رنگ هاي تيره در يك تابلوي نقاشي.
نشانة افسردگي نقاش آن تابلوست.
رنگ هاي روشن، حاكي از وجود روشنايي و انرژي در زندگي نقاش آن تابلوست.
هر كاري را با شادي انجام بده، تاديگران را هم شاد كني.


روز بيستم
زندگي مثل يك تاب است كه هم مي تــــــــــواند سرگرم كننده باشد و هم حال به هم زن.
اگر هر بار كه تاب مي خوري احساس شگفتي كني،
لذت تاب خوردن را احساس خواهي كرد.
در زندگي هم هر بار كه كاري را انجام مي دهي،
از انجام آن شگفتي احساس كن.


روز بيست و يكم
حرف حق را بپذير و كاري به گويندة آن نداشته باش.
مثلاً اگر بوي دود را احساس مي كني و طوطي ات فرياد بزند كه :
خانه آتش گرفت!
آيا به مهمانهايت خواهي گفت :
اين طوطي نمي فهمد چه مي گويد؟


روز بيست و دوم
عقايد را با حقايق اشتباه نكن.
حقيقت مانند دانة بادام است،
و عقايد پوستة آن دانة بادام هستند.
اگر به دنبال حقيقت هر چيز هستي،
بايد پوسته را بكني، تا خود دانه را ببيني.


روز بيست و سوم
قبل از انجام هر كار مهمي، اول ببين
چه احساسي نسبت به انجام آن داري.
آيا آن كار را مهم مي داني؟ آيا واقعي به نظرت مي رسد؟
آيا به ديگران كمك مي كند؟


روز بيست و چهارم
هنگام غليان احساسات، هيچ تصميم مهمي نگير.
در اين صورت اشتباه خواهي كرد.
اول درونت را آرام كن.
ذهن مانند يك درياچه است.
هنگام غليان احساس، درياچه مواج است.
درياچه هنگامي نور ماه را منعكس مي كند كه آرام باشد.


روز بيست و پنجم
هنگام مواجه شدن با مشكلي يادت باشد كه حتماً راه حلي وجود دارد.
زيرا هر چيز با جفتش به وجود مي آيد.
بعد از هر سقوطي ، صعودي و بعد از هر شبي، روزي وجود دارد.
ذهنت را روي راه حل ها متمركز كن.
براي بيرون آمدن از يك اتاق بايد در را پيدا كني،
نه اين كه به ديوارها فكر كني.


روز بيست و ششم
همواره از نعمتهايي كه زندگي به تو بخشيده است،
شاد باش و به خاطر آنچه كه نداري گله مند نباش.
ساختمان با سنگ هايي ساخته مي شود كه در دسترس اند،
نه با سنگ هاي حياط خانة ديگران.


روز بيست و هفتم
سعي كن مثل ماشين خرابي كه خاموش نمي شود،
دائماً در حال عذرخواهي نباشي.
با اين كار توجه ديگران را به اشتباهاتت جلب خواهي كرد.
تلاش كن كه بهترين را انجام دهي.
آن گاه لبخند بزن و حركت كن.
تنها خداوند كامل است.


روز بيست و هشتم
هر كار خيري كه در اين دنيا انجام دهي،
بيش از هر كس به خودت كمك خواهد كرد،
به تو قدرت و انرژي و درك بيشتر خواهد بخشيد.
اگر خودت نقاشي كني،
ديگران از تماشاي آن لذت خواهند برد.
ضمن آنكه در حين كار
تجربه ات هم در نقاشي بيشتر شده است.


روز بيست و نهم
براي عمل كردن از درونت فرمان بگير.
براي تفكر از درونت راهنمايي بجو.
زيرا درك و آگاهي را بايد دريافت كني
و نمي تواني خودت خلق كني.
زمين هنگامي گرم مي شود كه
به سمت خورسيد متمايل باشد.


روز سي ام
هر چيز كه راست و درست باشد،
به نفع تو و ديگران خواهد بود.
خداوند بهتر از هر كس مي داند كه
چه چيز به تو شادي واقعي مي بخشد.
آيا يك گياه مي فهمد كه باد، آن را تقويت مي كند
يا باران ملال آور باعث
رشد گل هاي زيبا مي شود.


روز سي و يكم
هرگز مغرور نشو،
زيرا غرور ميكروبي كشنده است.
غرور به تدريج عقل را زايل مي كند
و باعث مي شود هيچ كاري را بدرستي انجام ندهی

ارسال در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

یکی از مهمترین غرایز موجود در انسان، مراقبت و حراست مـحـیـط اطـراف و دارایی هاست. هرکسی راهی ویژه برای این کـار دارد. ایـن راه هـر چـه کـه بـاشـد، هـدف نهایی این است که ببینید شما چه چیزهایی را از دیگران می پذیرید و چه چیزهایی را رد می کنید.
1- احتیاط
بـا این کـه جزء طبیعت انسان است که هنگام ملاقات افراد جــدید کمی بیمناک و هوشیار شود، اما باید مثل انسانها
رفــتار کنیم. علت اینکه هم انسانها و هم حیوانات نسبت بـه مـحـیط پـیـرامون و دارایی های خود احساس مالکیت و مـراقبـــت دارند، این است که نیازها و خواسته های هر دو تمام ناشدنی است، چه بخواهیم این مسئله را قبول کنیم، یا نکنیم حقیقت دارد. تمدن نوين ابراز می کند که تنها راهی که می توانیم از طریق آن نیازهایمان را ارضاء کنیم این است که چیزی را با کسی قسمت نکنیم، چه شیء باشد و چه فرصت هایی که در زندگی برایمان پیش می آید.
با استفاده از تئوری فروید در رابطه با ضمیر انسان به این نتیجه می رسیم که برآورده کردن نیازهای شخصی امری کاملاً طبیعی است که مربوط به همان نفس جنسی یا شهوانی ما است. اما ما باید تصویر بزرگتر را هم ببینیم و دنبال چیز بهتر باشیم که همان فرانفس ما از دیدگاه فروید است. تصور خواهید کرد که این دو هدف کاملاً با هم متفاوت است، اما به واقع اینطور نیست. سوال اینجاست، چطور می توانید هم نیازهای خود و هم اطرافیانتان را برآورده کنید؟ به فطرت خود بازگردید.
2- وضوح
علیرغم فرصت واقعی، مسئله ی اصلی توانایی در دیدن تصویر بزرگ است. شما همیشه می توانید غذای خود را با تکیه بر چشمهایتان سفارش دهید، اما بهتر است غذایی را سفارش دهید که برطبق اشتها و میل شما باشد. این مسئله در کار و زندگی به طور کلی نیز مصداق دارد. به خاطر نامحدود بودن خواسته هایمان (نیازهای ما محدود است، خواسته هایمان نامحدود هستند)، همه نوع کاری را امتحان میکنیم. افرادی که چند شیفت کار می کنند یا کار قسمت های مختلف یک شرکت را برعهده می گیرند مثال هایی از این مسئله هستند. همین روشن می کند که چرا بعضی از افراد با استعداد وقت خود را صرف کرده و از نردبان ترقی بالا می روند.

3- وحدت
خیلی از ما برای انجام کار تا حد ممکن خودمان را به رنج و سختی می اندازیم. برای این کار ابتدا باید این مسئله را قبول کنیم که اگر حتی بخواهیم برای خود امپراطوری هم بسازیم، به تنهایی قادر نیستیم، و نیازمند یک تیم هستیم، آن هم از بهترین افراد.

4- اطمینان
بسیاری از انسانهای بزرگ در عرصه ی تجارت و کار شکست خوردند، چون نمیتوانستند کسانی را پیدا کنند که به آنها برای رسیدن به اهدافشان کمک کنند. پیشبرد هدف ها به تنهایی ممکن نیست
در زندگی وصلت و پیوند نشانگر مشارکت است. در کار، شرکت ها و انجمن ها فقط مشارکت مسئله ی اساسی نیست، بلکه قرارداد است که یک نفر قدرت و نفوذ بیشتری دارد. رئیس و رهبر باید اطمینان کافی به زیر دستان داشته باشد و به آنها اجازه دهد که با او برای رسیدن به هدف ها گام بردارند.

5- ظرفیت
بیشتر از اطمینان، یکی از خصوصیات خوب رهبران و مدیران، داشتن ظرفیت این است که کنار باستند و بگذارند دیگران هم خود را نشان دهند. اگر رئیسی فکر کند که خودش توانایی بیشتری برای انجام کارها را دارد و از اینکه همواره مجبور است کناری بایستد و کار زیردستان را نظاره کند در عذاب باشد، نشان دهنده ی این است که ظرفیت ریاست ندارد.

6- صداقت
اگر می خواهید همکاران یا زیر دستانتان به شما وفادار و صادق باشند، باید شما هم از خود صداقت و صمیمیت نشان دهید. درمورد انتظاراتتان از آنها و کارهایی که میتوانید درعوض برایشان انجام دهید کاملاً صادق باشید. این صداقت شماست که باعث میشود زیردستان هر کاری برایتان انجام دهند.
7- کلاس
کلاس در اینجا به معنای بالا بردن روحیه اطرافیانتان است. وقتی شما دیگران را ترغیب به بالا رفتن و ترقی می کنید، خواهید دید که همیشه انرژی که به آنها دادید را به یاد خواهند داشت و به شما برای پیشبرد هدفتان کمک میکنند.

8- جاذبه
اسکندر فردی پرجاذبه و یکی از مهمترین شخصیت های سکولار در طول تاریخ است که امپراطوری پرقدرت ایرانیان را شکست داد. او می دانست و معتقد بود که فقط با کمک سربازانش است که می تواند دنیا را تصاحب کند، اما چون برنامه نداشت شکست خورد.

9- شخصیت
شخصیت شما، انعکاسی از اطرافیان شما است. افرادی که کنار شما هستند باید افرادی وفادار باشند و به خاطر شما هرکاری انجام دهند. این را همیشه به یاد داشته باشید، بدون آنها شما هیچ چیز نیستید.

ارسال در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

تعدادی از برترین بانوان کارافرین کشور:
1-فریده مشکات :مدیر شرکت ترابری بین الملی
2-ماریا خرسند:رییس پروژه بلوتوس،رییس بخش تکنولوژی شرکت کامپیوتری اریکسون
3-نیره خاتونی:مهندس لیفتراک
4مهرویه پازانی:رییس هییت رییسه فرش دستباف
5-زهرا معمر :اولین زن رسمی مکانیک شرکت سایپا
6-انوشه انصاری:فضانورد.برنده جایزه نخست کارافرین سال 2000در امریکا وفوق لیسانس الکترونیک از امریکا
7-فاطمه کاظمی:تولید کننده قطعات ماشین
9-فاطمه دانشور:مدیر شرکت صنعت ومعدن.رییس هییت مدیره شرکت پیشگامان اندیشه توسعه(بات)

ارسال در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

شرکت T-mobile در سال ۲۰۰۹ یک کمپین تبلیغاتی با شعار Life`s for sharing به راه انداخت و در ایستگاه راه آهن در لندن بدون اینکه به مردمی که در ایستگاه بودند اطلاع دهد، ویدئویی را ضبط کرد که به نام T-mobile Dance معروف شد.این ویدئو آنچنان نظر همه را جلب کرد که این شرکت برای بار دوم اقدام به ساخت یک ویدئوی مشابه کرد که البته این بار از داوطلبان دعوت کردند که در این ضبط آنها را همراهی کنند.

T-Mobile

دست اندرکاران ساخت این فیلم تبلیغاتی قطعاً تصمیم داشتند که از روش بازاریابی ویروسی (Viral Marketing) برای تبلیغ استفاده کنند ونتیجه خوبی هم از آن به دست آوردند. در این روش این مردم هستند که پیام تبلیغاتی شما را به صورت رایگان به همدیگر پاس می دهند و به صورت غیرمستقیم محصول و یا خدمت شما را تبلیغ می کنند. می خواهم کمی ساده تر از این ویروس تبلیغاتی حرف بزنم…

به آخرین پیامک یا ایمیلی که برای شما فرستاده شده بود و شما هم آن را به چندین نفر ارسال کردید فکر کنید. چه چیزی باعث شد که شما نسبت به پخش آن ایمیل اقدام کنید. در مورد من معمولاً اینگونه است که مطالب جذاب و خنده دار را برای دوستانم ارسال می کنم و تا به حال پیش نیامده که یک پیام تبلیغاتی را برای دیگران ارسال کنم. مگر اینکه بُعد جذاب بودن آن بسیار پررنگ تر از تبلیغاتی بودنش برایم جلوه کرده باشد.

در روش بازاریابی ویروسی، رسانه های اجتماعی به خصوص اینترنت مهم ترین نقش را ایفا می کنند. در این روش به هیچ عنوان نباید محصول خود را به طور مستقیم معرفی کنید. تبلیغ خود را جوری بسازید که درست همانند یک ویروس همه افراد ناقل آن باشند! از این پس بیشتر به ویدئو کلیپ ها، ایمیل ها، بازی ها و حتی بلاگ ها توجه کنید. در بازاریابی ویروسی اکثراً از این ابزارها برای تبلیغ استفاده می شود.

شاید شما هم حدود ۱ سال پیش ایمیلی با این مضمون که کدام آب معدنی در ایران استانداردتر است دریافت کرده باشید؛ این ایمیل دست به دست میان کاربران ایرانی گشت و فواید حاصل از آن به یک نوع برند آب معدنی که این روش بازاریابی رو انتخاب کرده بود رسید. در تکنیک بازاریابی ویروسی شما می توانید با کمک رسانه های اجتماعی، آگاهی افراد از برندتان را افزایش دهید.

ارسال در تاريخ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*


تفاوت سكه و ايده در اين است كه اگر شما يك سكه و من هم يك سكه داشته باشم وسكه هايمان را با هم جابجا كنيم، باز هر كدام از ما يك سكه خواهد داشت. اما اگر شما يك ايده و من يك ايده داشته باشم و آنها را با هم مبادله كنيم، هر
كدام داراي دو ايده خواهيم بود. جهان و محيط اطرافمان در حال تغيير است و در
چنين شرايطي هيچ چيز خطرناك تر از دل بستن به كاميابي هاي ديروز نيست.

الوين تافلر

ارسال در تاريخ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

پسر: پدر چه مینویسی؟

پدر: درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه مي نويسم، مدادي است که با آن مي نويسم. ميخواهم وقتي بزرگ شدي، مثل اين مداد بشوي.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چيزخاصي در آن نديدو گفت:
-اما اين هم مثل بقيه مداد هايي است که ديده ام !
پدرگفت: بستگي دارد چطور به آن نگاه کني، در اين مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بياوري ، براي تمام عمرت با دنيا به آرامش مي رسي :
صفت اول:
ممي تواني کارهاي بزرگ کني، اما هرگزنبايد فراموش کني که دستي وجود دارد که هر حرکت تو را هدايت مي کند. اسم اين دست،خداست، او هميشه بايد تو را در مسير اراده اش حرکت دهد.
صفت دوم:
بايد گاهي از آنچه مي نويسي دست بکشيو از مداد تراش استفاده کني. اين باعث مي شود مداد کمي رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تيز تر مي شود (و اثري که از خود به جا مي گذارد ظريف تر و باريک تر) پس بدان که بايد رنج هايي را تحمل کني، چرا که اين رنج باعث مي شود انسان بهتري شوي.
صفت سوم:
مداد هميشه اجازه مي دهد براي پاک کردن يک اشتباه، از پاک کن استفاده کنيم. بدان که تصحيح يک کار خطا، کار بدي نيست،در واقع براي اينکه خودت را در مسير درست نگهداري، مهم است.
صفت چهارم:
چوب يا شکل خارجي مداد مهم نيست،زغالي اهميت دارد که داخل چوب است. پس هميشه مراقب باش درونت چه خبر است.
و سر انجام پنجمين صفت مداد:
هميشه اثري ازخود به جا مي گذارد. پس بدان هر کاری که در زندگي ات مي کني، ردي به جا مي گذارد و سعيکن نسبت به هر کار ، هشيار باشي وبداني چه مي کني


ارسال در تاريخ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط *_*شرافتی*_*

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد