ممكن است زمانيكه انتظارش را نداريد سر و كله ايده هاي خلاقانه پديدار شود
جواني در يكي از شعب مك دونالد مشغول صرف غذا بود كه چشمش به كاميوني افتاد كه پر از وسايل دست دوم بود به فكر او آمد كه او هم يك كاميوني تهيه كند و خرت و پرت هاي مردم را بخرد برايان اسكودمور نام اين فرد بود كه اينكار را با 700 دلار پول شروع كرد و خيلي زود توانست كارش را رونق دهد در عرض 5 سال شعبه هاي زيادي را براي كارش ايجاد كرد و اكنون 1000 كاميون دارد و درآمد او بيش از 107 ميليون دلار است و اسم شركت او (( خرت و پرت اضافه داريد ميباشد
اين هم آدرس سايت شركتش
www.1800gotjunk.com/
با آماندا هوکینگ (Amanda Hocking) آشنا شوید. چند وقتی است که خبرساز شده. آماندا هوکینگ 26 سال سن دارد. او ۹ کتاب را به نام خود منتشر کرده و ماهیانه بیش از ۱۰۰۰۰۰ نسخه از آن کتابها را بصورت الکترونیکی بفروش می رساند.
کتاب های او هرگز به صورت سنتی منتشر نشده اند. او از فروش ماهانه کتابهای خود پول زیادی به دست می آورد. کتاب های او قیمتی بین ۹۹ سنت تا ۳ دلار دارند و در فروشگاه های آمازون و barnesandnoble با فرمت کیندل یا نوک به فروش میرود.
درحال حاضر ناشر سنتی در جهان وجود ندارد که بتواند به آماندا هوکینگ شرایطی بهتر از آنچه که او درحال حاضر از فروشگاه کیندل بدست می آورد، پیشنهاد کند. این ژانویه او از ۹ عنوان کتاب خود ۴۵۰۰۰۰ نسخه فروخت.
با صرفه بودن فروشگاه کیندل
چرا این اتفاق رخ می دهد و چگونه رخ می دهد؟ اگر شما یک نویسنده مستقل هستید، می توانید کتابهای خود را با قیمتی پایین تر از قیمتی که ناشر سنتی تعیین می کند بفروشید. در این صورت شما پول بیشتری بدست می آورید، زیرا هزینه های شما تنها شامل هزینه تهیه کتاب الکترونیکی و طراحی جلد می باشد بعلاوه سهم نویسنده ای که کتابش بصورت سنتی منتشر شده ۳۰% می باشد در حالی که در این حالت شما ۷۰% دریافت می کنید(در آمریکا).
در ضمن، به دلیل اینکه قیمت کتاب شما ارزانتر است، خوانندگان تمایل بیشتری به خرید داستان شما دارند، حتی اگر نویسنده ای ناشناس باشید. در این روش شما فروش بیشتر و قیمت پایین تری دارید. اما زمانی که به مقیاس کافی برسید، سود بالایی میکنید.
بهترین مزیت آن مقیاس پذیری نامحدود است: کتاب الکترونیکی های شما در فروشگاه ها قرار دارند و هر روز بفروش می رسند اما نه قفسه ای خالی می شود و نه جلدها به پایان می رسند که باعث نگرانی شما شود.
خلاقیت: مرتضی سلطانی یکی از نمونه های مثالی مردان خودساخته این سرزمین است و البته، خطه مرکزی ایران زمین در طول تاریخ، فرزندان بزرگ و خودساخته معروفی را معرفی کرده که از آن جمله می توان به بزرگانی چون امبیرکبیر، پرفسور حسابی و دکتر قریب و دیگر بزرگان این سرزمین اشاره کرد.
او سختی های فراوانی کشید اما در دامن پاک مادری پرورش یافت که در دل آن رنج طاقت سوز، انسانی مستقل و متکی به نفس را پرورد که پله های ترقی را یکی یکی طی کرد و به موفقیت رسید.
حالا او از آن سال های رنج و صد البته فروغ نگاه مهربان و نجیب مادر یاد می کند و بعد به جایی در بیست سال بعد می رسد که او صاحب یک برند بزرگ معروفی شده است و به پاس آن رنج ها، به نام مادرش در زادگاهش بیمارستانی می سازد.
این گفت و گو مروری است بر زندگی نامه و دیدگاه های مرتضی سلطانی، که به «سیمرغ صنعت ایران» مشهور است. مردی با اندیشه ای که انسان را به انسانیت می شناسد، به فضیلت ارج می نهد، آدمیت را در انسانیت می داند و رو به سوی افق های جهانی دارد.
سلطانی، بنیانگذار گروه صنعتی و پژوهشی زر و خالق برندهای معتبری چون زر ماکارون... است اما معتقد است که هرچه هست، هنوز کمترین است. از کودکی شان شروع کردیم تا وقتی تلاش آن جوان کم سن، بعد از سال ها زحمت، تحصیل و کار بی وقفه به ثمر نشست و مرتضی سلطانی توانست اولین گام خود را در مسیر آنچه که می خواست با موفقیت بردارد. راهی که با تاسیس کارخانه های ماشین سازی، قالب سازی، نورد لوله سرد، آرد و ماکارونی کماکان ادامه دارد.
مرتضی سلطانی، امروز، یک کارآفرین مطرح، یک صنعتگر موفق، یک صادرکننده نمونه و یک مدیر برتر است. او متواضعانه خود را سرباز صنعت سرزمینش می داند.
مرتضی سلطانی چشمانی الماس گونه، بشاش و نافذ دارد که از عمق نگاهش، صلابت و ایستادگی را می توان نظاره کرد. به دیدارش رفتیم تا بدانیم داستان فرهیختگی این الماس چگونه بوده و او از کجا آمده و چگونه به اینجا رسیده است؟
*جناب آقای سلطانی. می خواهیم داستان زندگی و موفقیت شما را بررسی کنیم و چه بهتر که از همان ابتدا شروع کنیم. شما متولد چه سالی هستید و زمان کودکی تان چگونه است؟
من در سال 1340 به دنیا آمدم. مادرم، همسر دوم پدر بود. پدر از همسری دیگر 8 فرزند اشت و مادرم که بعد از فوت همسر اول به ناچار با پدر ازدواج کرده بود، باید بار زندگی و تربیت 3 فرزند یتیم دیگرش را هم به دوش می کشید. آغاز کودکی من، در محرومیت از حداقل های زندگی سپری شد. اما این تنها مشکل نبود، تقدیر، محبت واقعی پدر را نیز از من سلب کرد و حتی مرا مجبور ساخت در همان دوره کودکی، زمانی را از مهر مادری دور باشم. سرما، تنهایی، گرسنگی و بی محبتی، تمام چیزهایی بودند که در آن دوران، همراه من بودند...»
*خیلی از مردان بزرگی که بعدا پله های ترقی را طی کردند، در شرایط سخت بودند. شما هم با این شرایط سخت که در کودکی داشتید، توانستید به موفقیت امروزتان دست پیدا کنید.
من هم با افتخار تمام از روزهای سیاهی که پشت سر گذاشته ام یاد می کنم چون معتقدم اگر بتوان در چنین شرایط سختی، شرافت و عزت نفس را حفظ کرده و با تازیانه های بی رحم زندگی، خود را برای آینده ای درخشان آماده کرد، پس می توان آن دوران را با احساس افتخار یاد کرد.
من کودک دل شکسته و تنهایی بودم که برای زنده ماندن تلاش می کردم. تلاشی سخت و طاقت فرسا... روزهای پنجشنبه و جمعه به گورستان می رفتم تا شاید با شستن قبرها، اندک درآمدی به دست آورم و کمک خرجی برای مادر باشم با پای برهنه در خاک و گل می دویدم و با سطلی پر از آب در دستم، سنگ قبرها را می شستم...
آب از روی سنگ تا روی خاک های جلوی پایم سر ریز شد. گل لای انگشتان پایم لغزید و چشم به دستان پیرمردی داشتم که آرام آرام، سنگ قبر عزیز از دست رفته اش را نوازش می کرد. منتظر بودم پولم را بدهد تا بروم و قبر دیگری را بشویم.
چشمان آن پیرمرد به پاهایم دوخته شد... و من پاهایم را محکم تر در خاک فرو کردم... و او با تاسفی عمیق، زمزمه کرد: وای بر من، وای بر ما... آن مرد مهربان مرا با خود برد و کفشی پلاستیکی برایم خرید. هدیه ای ارزشمند برای کودکی تنها، ... این کفش ها هنوز از بهترین خاطرات و ارزشمندترین دارایی های من هستند.
*بسیار تاثیرگذار بود. گویا کودکی شما سرشار از تمامی ملالت هایی است که شاید بتوان آنها را فقط در داستان ها و کتاب ها جست و جو کرد. درست مثل داستان ها. پر از تلخی و رنج.
بله. البته در آن سن و سال من هم دنیایی از آرزوهای قشنگ داشتم، مثل آرزوی همه بچه های هم سن و سال خودم، هرچند متفاوت از آنها زندگی می گذراندم. البته آسمان زندگی من بی فروغ نبود چشمان مادری مهربان، چون ستارگان تابنده، شب های تاریک مرا روشن می کرد و بارقه های امید را در دلم زنده نگه می داشت. در دنیای واقعی چیزی جز فقر و سرما در کنارم نبود و هیچ کجا، آغوش گرمی به استقبالم نمی آمد، اما همیشه در کنارم مادری بود که به من درس «آدم بودن» را عاشقانه می آموخت...
*مادرتان هم که رنج مضاعف می کشید. با سه فرزند همسر مردی شده بود که هشت فرزند دیگر داشت و شرایط زندگی تان هم که سخت بود.
بله. شرایط زندگی سخت بود و مادر من، نمونه یک زن مظلوم و نجیب ایرانی بود. او زنی روستایی بود که با مناعت طبع و پاکیزگی فکر و روان خود، من را برای درست زندگی کردن و آدم بودن راهنمایی می کرد. مادر هرچند سواد نداشت، اما به دانش آموختن بچه هایش توجه زیادی داشت و برای موفقیت فرزندانش با تمام توان خود در برابر سختی های زندگی ایستادگی کرد و بالاخره موفق شد مرا در سن 7 سالگی به مدرسه بفرستد. هرچند این کارش باعث تشدید تمامی مشکلات روزافزون زندگی مان شد اما این زن فداکار و نجیب برای بهروزی من، این ایثار را به جان پذیرا شد. مادر همیشه در حال کار بود تا بتواند بچه هایش را با عزت نفس و سالم بزرگ کند.
*خیلی از مادران برای موفقیت فرزندان خود فداکاری می کنند ولی مادر شما روایتگر و نمونه زیباترین بخش های مهر مادری بود.
همین طور است. با همه این سختی ها زندگی با مناعت و مهر مادرم گذشت و البته همه سختی اش در نبود نان و سرپناه نبود. یاد گرفته بودم آنها را تحمل کنم. یاد گرفته بودم با کار مداوم تکه نا نی داشته باشم، لباسی که بشود فقط سرما را با آن تاب آورد و اتاقکی تا خستگی هایم را فرو نشانم. اما با نگاه ها، حرف ها، کنایه ها و بی محبتی ها چه باید می کردم؟ ولی باز این مادر بود که مرهمی برای دل شکسته کودکش بود.
*آیا این مادر مهربان و فداکار سال های بعد شاهد موفقیت های شما بود؟
مادر در سال 1384 با مرگ خود مرا تنها گذاشت. او پشت گرمی روزها و شب هایم در جاده پر فراز و نشیب زندگی ام بود. اما امروز خوشحالم که خداوند این توفیق را به من داد که توانستم بعد از آن سال های سخت و جانکاه، چند صباحی را برای آن مادر نمونه، آسایشی فراهم کنم.
هرچند که دیدن موفقیت های من او را بیش از هر خبری دیگر، خوشحال می کرد. اگر موفقیتی دارم، حاصل فداکاری های آن زن شایسته است که برای تحصیل من از جان مایه گذاشت. به یمن تمام ایثارهای او و به حول و قوه الهی، بیمارستانی در زادگاه آن بانوی بزرگوار احداث کرده ام که در راه خدمت به محرومان باشد. آن بیمارستان به یادبود مادرم، «مرحومه ام لیلا امینی» نام گذاری شده است. تمام افتخار و ارزش هایم در آن 7 سال اول زندگی ام است و این واقعیتی است که همیشه به آن مفتخر خواهم ماند.»
اولین کار صنعتی
*آنها که شما را از نزدیک می شناسند می دانند پشتکار تمام زندگی شما را تشکیل می داد، خستگی برایتان معنایی نداشت، هدفی بزرگ و انگیزه ای قوی داشتید و تنها معنی زندگی شما در تلاش و سخت کوشی خلاصه می شد و در گفت و گویی گفته اید در دوران نوجوانی هم ابایی نداشتید که با واکس زدن کفش مردم، درآمدی حلال به دست آورید.
«... کالسکه ای داشتم با واکس های رنگارنگ و مشتری هایی که براقی کفش شان را به دستان من می سپردند. همیشه از خواندن سرگذشت آدم هایی که با ایجاد اشتغال به نوعی در چرخیدن چرخ صنعت و تولید این کشور سهم داشتند، لذت می بردم. داستان زندگی کسانی را خوانده بودم که توانسته بودند با همت عالی خویش، منشاء تحولات بزرگی در کشور باشند. من با الهام از آنان، می خواستم روزی هم چون آنها، در صنعت سرزمینم تاثیرگذار باشم و در خود توان آن را می دیدم...
درسی که از آن پیرمرد گرفتم
*از کی کسب و کار جدی تر را شروع کردید؟
در ابتدای جوانی، اولین تجربه خود را در کسب و کار جدی به دست آوردم و مشغول فرش فروشی شدم اما فرش فروشی آنی نبود که بتواند روح پرخروش مرا راضی کند. می خواستم وارد فضای تولید و صنعت بشوم. به اتفاق چند دوست، واحد تراشکاری ای را راه اندازی کردیم و این اولین تجربه به من می آموزاند که برای موفقیتی بیشتر باید به کار گروهی اعتماد کرد. در آن روزها با گروهی آشنا شدم که پیمانکاری پوشش سوله را انجام می دادند. در این کار وارد شدم اما سوالی مهم، ذهن کنجکاو مرا به خود درگیر ساخته بود.. سوال من این بود: «ما چه چیزی را پوشش می دهیم؟»... پیدا کردن پاسخ به این سوال زندگی مرا تغییر داد... در جست و جوی پاسخ، به سوله رسیدم و تلاش کردم فن آوری آن را بیاموزم و در نهایت به خود گفتم: «پوشش را ول کن، به سراغ سوله سازی برو...»
*آیا این امکان را داشتید که این کار را انجام دهید و وارد این کار شوید؟
راحت نبود چون من یک جوان کم سن و بی تجربه بودم و بنابراین دنبال این بودم که ببینم چگونه می توانم این کار را آغاز کنم. به همین خاطر، به همراه چند دوست، تمام توان خود را جمع کردیم و برای دریافت موافقت اصولی به اداره صنایع اراک رفتیم...
سال 59 بود، هنوز قم بخشی از استان تهران به شمار می رفت. به تصور اینکه نمی توان در حریم 120 کیلومتری تهران، کارگاهی احداث کرد، زمینی را در مامونیه زرند ساوه مهیا کردیم، بعد به سراغ گرفتن موافقت اصولی رفتم...
*مسوولان وقت به شما که یک جوان کم تجربه بودید، اجازه می دادند؟
مدیرکل صنایع استان مرکزی به جدیت با درخواست سوله سازی من مخالفت کرد... هرچه تلاش کردم راه به جایی نبردم. شش ماه گذشت و مایوس رو به تهران گذاشتم. عنایات الهی بار دیگر مرا مورد لطف خود قرار داد. در بین راه تصمیم گرفتم به دوستانم، آن خبر ناگوار را بدهم. پس به اولین دفتر مخابراتی که رسیدم، توقف کردم... آنجا روستایی بود به نام ابراهیم آباد در نزدیکی سه راه سلفچگان. تلفن خراب بود و می باید معطل می ماندم... پیرمرد مسوول آن، زمانی که تب و تاب مرا دید، پرسید: چه شده است که اینگونه بی تابی؟ و من ماجرای شش ماه دوندگی بی حاصل را تعریف کردم و آن مرد هم داستان ابراهیم آباد و تلاش 30 ساله ابراهیم نامی برای احداث قنات را تعریف کرد و گفت که چگونه آن مرد موفق شده است... و من درسی دیگر آموختم... هیچگاه برای رسیدن به هدفی که به آن ایمان دارم، مایوس نشوم. حتی اگر مجبور باشم 30 سال تلاش کنم.
قطعا ملاقات من با آن پیرمرد، موهبتی الهی بود... بلافاصله برگشتم و با انگیزه ای مضاعف چنان کارم را پیگیری کردم تا بالاخره موافقت اصولی تاسیس کارخانه سوله سازی را دریافت کردم...
صنعت فضیلت مدار و انسان محور
*شما یک کارآفرین و صنعت گر با سابقه هستید. از نظر شما، کشور ما چه ظرفیت هایی برای پیشرفت دارد و چگونه می توان به اعتلای این کشور کمک کرد؟
ایران دارای مزیت های فراوان و منحصر به فردی است که در صورت توجه دقیق، مدیریت صحیح و اعتماد به توان و دانش ایرانی، این قابلیت وجود دارد که توان بالقوه به بالفعل تبدیل شده و تا جایی پیش رود که این سرزمین به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای تولیدکننده به ویژه در صنعت غذا به شمار آید.
کشور ما، از زمین های مستعد فراوان همراه با آب و هوای مساعد برای تولید انواع محصولات پایه در کشاورزی و صنایع غذایی برخوردار است. در عین حال نیروهای انسانی جوان، متعهد، با انگیزه و دانش محوری دارد که دسترسی کاملی به دانش روز و فن آوری های نوین در حوزه دارند. از سوی دیگر به دلیل موقعیت استراتژیک ایران در مسیر ترانزیت جهانی، در اختیار داشتن خطوط ساحلی زیاد به آب های آزاد در خلیج فارس و دریای عمان، داشتن خطوط ریلی سراسری که قادر به پیوند کشورهای شمالی و CIS به شاهراه های تجارت جهانی است، این سرزمین را در وضعیتی آرمانی قرار داده است.
این در شرایطی است که در صورت توجه بیش از پیش به این مزیت ها و هدایت سرمایه های کشور به ویژه در بخش خصوصی می توان ضمن افزایش تولید داخل غذا و تامین نیازهای بازار داخلی گسترده، پا به عرصه های جهانی گذاشت و هم در جهت تحقق توسعه پایدار عمل کرد و هم باعث افزایش رفاه داخلی شد.
*براساس این توانایی ها و امکانات، اصول فعالیت های مجموعه صنعتی و تولیدی شما چیست؟
ما محورهای اساسی فعالیت مجموعه صنعتی و تولیدی خود را بر اصول «مزیت شناسی»، «کار تیمی»، «تولید صادرات محور»، «جوان گرایی»، «دانش محوری» و «خرد جمعی» استوار کرده ایم و با اعتماد به نفس نیروی انسانی در کسب و کار فضیلت مدار انسان محور، تاکیدی دوچندان داریم، از این رو با اعتماد به مدیران و کارشناسان ایرانی، مدیریت را از مالکیت جدا کرده ایم و خوشبختانه و به حول و قوه الهی، نتیجه مبارک این اعتماد، ظهور برندهای معتبری چون زر ماکارون است.
از دیدگاه اینجانب، یک کسب و کار موفق و یک صنعت پویا و تحول خواه، همواره رو به توسعه است بدین جهت با بهره گیری از مزیت های این سرزمین و با تاکید بر محورهای اساسی مدیریت گروه گام بلندی را در تحقق برنامه هایمان برداشته ایم و آن احداث بزرگترین مجتمع فرآوری عمیق غلات در کشور با ظرفیت 4 میلیون تن در سال همراه با تولید ده ها محصول مختلف و متنوع بر پایه غلات است. مهمترین نقطه قوت این مجموعه جدید، تماس مستقیم با شبکه ریلی سراسری است که قادر است ضمن کاهش قیمت تمام شده، سرعت انتقال و ورود به بازارهای صادراتی را برای محصولات آن فراهم شد.
بینش انسان محورانه گروه باعث شده تا که به منظور تربیت نیروهای انسانی مجرب و دانش بنیان، مرکز آموزش عالی علمی و کاربردی نیز در جوار واحدهای صنعتی آن تاسیس شود که با جذب 200 نفر دانشجو کار خود را در سال تحصیلی 90-89 آغاز کرده است که بی شک با اتمام مراحل آموزش ایشان، نیروهای تازه نفس، آموزش دیده و کارای بیشتری به جامعه صنعت غذای کشور تزریق خواهند شد.
سرمایه یک نهاد تولیدی، پول نیست
*آنچه از صحبت های شما متوجه شدم این است که خیلی به کار گروهی در صنعت عشق می ورزید و تولید را تجلی کار گروهی می پندارید. درست است؟
بله در طول سی سال خدمت در صنعت این سرزمین، همواره بر این باور بدم که تولید خوب، عبادت ا ست. یک تولیدکننده خوب باید در کنار تولید محصولات کامل و باکیفیت که اساسا ماموریت فطری و ذاتی وی تلقی شده و استمرار حیاتش به این مولفه بستگی دارد، برنامه تولید خود را چنان تنظیم کند که امکان دسترسی دائمی تمامی لایه های اجتماعی نیازمند به آن محصول مهیا باشد. نگاه صرفا سودنگرانه به فرآیند تولید در صنعت؛ نگاهی یک سونگرانه است. در این عرصه، تولید و فروش محصولات غذایی تنها یک داد و ستد ساده به شمار نمی روند. بلکه نتیجه فعالیت توام صنعتی و تجاری تولیدکنندگان، در گستره ای فراگیر به خانه یکایک شهروندان نفوذ می کند و در عمق وجود آنها رخنه می نماید. پس در صنعت، توجه به اخلاقیات و پای بندی به اصول اخلاقی و انسانی، در خور توجه زیادی است.
معتقدم یک صنعتگر باید در گام نخست یک مدیر باتدبیر باشد. مدیری که بتواند فضای کاری را بشناسد، نیازهای جامعه را درک کند، توانایی راهبری و هدایت داشته باشد و از همه مهم تر بتواند خصوصیات و شرایط کار گروهی را درک کرده و به آن پایبند باشند. کار در صنعت به هیچ وجه حرفه ای انفرادی و فردمحورانه نیست.
مدیر تولیدی، با تکیه بر اصول حاکم بر تحقیق و توسعه، روندی دائمی در افزایش کارایی و بهره وری را با استفاده از منابع مالی، انسانی و مواد اولیه به کار می بندد و محصول خود را ارایه می کند.
یک صنعتگر موفق باید یک مدیر یک رهبر و یک هماهنگ کننده قوی باشد. به نظر من نیروی کار متخصص در سرزمین ما کم نیست. ولی این صنعتگر است که باید بتواند به آنها اعتماد کند.
جوانان بسیاری داریم که تحصیلات دانشگاهی دارند. از دیدگاه تئوری آموزش دیده اند، اما نتوانسته اند دانش خود را با تجربه عملی درآمیخته و مجرب شوند. من از بدو ورودم به صنعت تلاش کردم این فرصت را برای جوانان علاقه مند و آماده برای فعالیت همه جانبه، فراهم کنم. زیرا خود من هم روزی جوان بودم و اگر اعتمادی به من نمی شد، قطعا امکان بروز توانایی را هم به دست نمی آوردم.
من معتقدم، کارخانه نباید فقط بارانداز جرم باشد، باید فضایی باشد که فکر و اندیشه هم در آن وارد شده، به روی کار بیاید و زنده تر شود. جرم و کلا، به خودی خود ارزش ندارند. اما در صورت عجین شدن آن باویایی ذهن و علم، تجلی می یابند و ارزش آنها دوصد افزون می گردد. برخلاف تصور، سرمایه یک نهاد تولیدی، پول نیست. ماشین آلات هم حداکثر 10 درصد سهم دارند. اما مهم ترین سرمایه، وجود گروهی از جوانان مشتاق است که با مدیریتی خوب، تعهد و همت والا، کارآفرینی را آغاز می کنند.
*امروزه در اغلب صنایع داخلی به خصوص در صنایع غذایی ایران، رقابت سختی وجود دارد. نظر شما درباره این رقابت و تاثیر آن بر تولید داخلی چیست؟
بنده به وجود این رقابت اعتقاد دارم و آن را سرچشمه تمام پیروزی ها می دانم. اساسا وجود یک یا چند رقیب باعث خواهد شد نهاد صنعتی و تولیدی کار خود را بهتر انجام دهد. رقیب توانمند، معلم واقعی است، او راهنمای قوی است که انگیزه های زیادی را برای تولیدکننده به وجود می آورد.
با وجود رقیب است که ارکان تحقیق و توسعه تقویت می شود، کیفیت بالاتر می رود و در نهایت حقوق مصرف کننده رعایت می شود. در هر نوع فعالیت تولیدی و خدماتی، وجود رقابت یک عامل مهم کلیدی در پیشبرد و ارتقای سطح کیفی و کمی خدمات تلقی می شود. از این نظر، رقیب دیگر عنصر اخلال گر در بقاء سازمانی نیست. بلکه به عنوان یک نیروی محرک بسیار قدرتمند و راهنمای صادق، سبب می شود، ضمن خودیابی و بازیابی سایر رقبا، نحوه و کیفیت ارایه محصول و خدمات به صورت دائمی مورد بازبینی و مهندسی مجدد قرار گیرد.»
*یکی دیگر از موارد مهم در تولید و باز هم به خصوص در منابع غذایی که با سلامتی مصرف کنندگان نسبت مستقیم دارد، بحث حقوق مصرف کننده است. نظر شما در این باره چیست؟
اگر قرار باشد تولیدی انجام گیرد و اگر قرار باشد عبادتی صورت پذیرد، پس چگونه می توان به رضایت مصرف کننده، تمایلی نداشت؟ اساس مفهوم تولید، مقدس است. از این رو که تولیدکننده به جای ورود به چرخه اقتصادی غیرمولد، با ایجاد گردش اقتصادی مولد و پویا، ضمن تامین بخشی از نیازهای جامعه، ارزش افزوده ای را برای کشور فراهم می آورد. ارمغانی که تمامی آحاد جامعه را دربر می گیرد.
پس به طور فطری، جامعه در برابر تولید، حقوقی دارد که صرفا این حقوق منوط به گروه مشتری نخواهد بود. هریک از صاحبان صنعت، در برابر جامعه مکلفند هم به مشتری مستقیم احترام بگذارند و او را در انتخابی آگاهانه و هوشمندانه یاری داده و هم اعتبار و ارزش جامعه را افزایش دهند. بدین لحاظ رعایت حقوق مصرف کننده ایمان می خواهد؛ ایمانی واقعی و نهادینه شده».
زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:
«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»
درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
کاربر محترم، سلام و عرض ادب
در صورت نیاز به دریافت اطلاعات بیشتر در هر کدام از طرح های زیر، لطفاً بر روی تصویر مربوط به آن کلیک نمایید.
برای ثبت نام و شرکت در هر دو طرح، باید جداگانه هر کدام را باز نمایید و برای هر کدام، شهریه ای جدا گانه پرداخت نمایید.
در گذشته در آمریکا و انگلیس مالیات وجود نداشت و فقط زمانی پرداخت میشد که زمان جنگ بود و هزینه جنگ باید تامین میشد
در انگلیس برای جنگ علیه ناپلئون از سال 1799-1816 و در آمریکا در طول جنگ جهانی اط سال 1861-1865 مالیات دریافت شد.
در سال 1874 در انگلیس و 1913 در آمریکا مالیات دادن به صورت قانونی شد.
50سال طول کشید که مردم زیر بار مالیات دادن روند.
مالیات دادن مثل داستان رابین هود بود.دولت مالیات را از ثروتمندان میگرفت و به فقرا میداد.همیشه ثروتمندان راهی برای ندادن مالیات پیدا میکردند.
افراد ثروتمند حسابداران و سیاستمداران برجسته را استخدام میکردند که راهی برای ندادن مالیات پیدا کنند......
به جای کارکردن برای پول،اورا وادار کنی برایت کار کندتا به این ترتیب صاحب قدرت شوی.در واقع اگر برای پول کار کنی قدرت را به کارفرمایت منتقل کردی در حالی که اگر پول برای تو کار کند قدرت را در اختیار گرفته ای.
رابرت در سن 25 سالگی تازه از نیروی دریایی بیرون آمده و در شرکت زیراکس کار میکرد.
مالیات نسبت به حقوقش زیاد بود و هر چه بیشتر کار میکرد مالیاتش بیشتر میشد.
سرانجام شرکتی به عنوان شغل دوم زد و پولهایش را رمایه گذاری کرد......آنقدر که بر مالیات چیره شد و از این بابت نگرانی ای نداشت و از دام بازی"من بدو آهو بدو" خلاص شد.
از نظر او شم اقتصادی از 4 توانایی مهم سرچشمه میگشره:
1-حسابداری
2-سرمایه گذاری
3-درک و شناخت بازار
4-قانونپادشاه 80 ساله عربستان 235 زن داردخانواده سلطنتي عربستان 77 سال است كه بر اين كشور نفت خيز حكمراني مي كند، تشديد بيماري وليعهد اين كشور موجب آن شده كه در آينده عربستان شاهد نزاع و كشمكش در ميان خاندان سلطنتي براي كسب قدرت باشد.عبدالعزيز در مدت حيات خود به منظور تحكيم قدرت خويش از طريق ايجاد پيوند خانوادگي با قبايل مختلف كشور، به روايتي با 235 زن ازدواج كرد كه حاصل آن دست كم 43 پسر و بيش از 50 دختر بود و در نتيجه اكنون شمار اعضاي خاندان سلطنتي 20 تا 30 هزار نفر بر آورد ميشود که می تواند کش مکش های بزرگی بر سر ارث میراث عبدالعزيز بوجود آورد.
اينم تصويرش
۵۰۰ شرکت برتر آمریکا از نظر مجله فورچن: اچ پی در جایگاه دهم و اپل در جایگاه هفدهم
طبق روال هر ساله، مجله اقتصادی فورچن با توجه به درآمد و سود حاصله توسط شرکت های آمریکایی، لیست معروف ۵۰۰ تایی خود را منتشر کرد. این لیست در برگیرنده تمامی شرکت های امریکایی است که در زمینه های مختلف فعالیت می کنند و فورچن آنها را بر اساس دو مشخصه درآمد کل و سود سالیانه رتبه بندی می کند. جالب اینکه همیشه شرکت های فناوری اطلاعات در میان این لیست ۵۰۰ تایی، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده اند.
نگاهی به لیست پردرآمدترین شرکت ها نشان می دهد که در میان شرکت های بزرگ اتومبیل سازی و غول های نفتی، جایگاه دهم از آن HP شده و اپل در جایگاه هفدهم ایستاده است. آی بی ام توانسته جایگاه نوزدهم را اشغال کند و مایکروسافت ۳۷مین شرکت آمریکایی سال ۲۰۱۱ بوده است. دل، اینتل و آمازون هم به ترتیب در مکان های ۴۴، ۵۱ و ۵۶ این جدول قرار دارند.
از شگفتی های جدول امسال می توان به شرکت اپل به رهبری تیم کوک اشاره کرد که با صعود ۱۸ پله ای، خود را از جایگاه ۳۷ام در سال گذشته، به مکان ۱۷ام رسانده است. این شرکت با درآمد 108.2 میلیارد دلاری رتبه دوم شرکت های IT حاضر در لیست را به خود اختصاص داده است. رتبه اول شرکت های آی تی این لیست، در دستان همسایه نزدیک اپل در دره سیلیکون (HP) قرار دارد که در سال ۲۰۱۱ نزدیک به 127.2 میلیارد دلار درآمد داشته است. این درحالی است که شرکت معظم IBM با درآمد 106.9 میلیارد دلار، نسبت به سال قبل یک ۱ پله سقوط داشته است. به عبارتی ترتیب پردرآمدترین شرکت های آی تی آمریکا اینگونه خواهد بود:
۱- اچ پی
۲- اپل
۳- آی بی ام
۴- مایکروسافت
۵- دل
۶- اینتل
۷- آمازون
اما هنگامی که به جدول رده بندی شرکت ها بر اساس سود حاصله نگاه می کنیم، داستان بسیار جالب تر می شود. در اینجا اپل با سود 25.9 میلیارد دلاری خود، بعد از دو شرکت غول پیکر نفتی Exxon Mobile و Chevron در مقام سوم جدول ایستاده است. در رتبه بندی بر اساس سود، مایکروسافت با 23.2 میلیارد دلار در جایگاه چهارم ایستاده است. غول آبی (IBM) در مکان نهم قرار دارد و اینتل جایگاه ۱۲ام را از آن خود کرده است. اچ پی هم که جزو ۱۰ شرکت پردرآمد آمریکا قرار دارد، از نظر میزان سوددهی جایی بهتر از مکان ۲۴ جدول به دست نیاورده است.
البته در تحلیل و بررسی ها این نکته را نباید فراموش کرد که لیست حاضر فقط در برگیرنده شرکت های آمریکایی است و برای مقایسه برترین های آی تی دنیا، نیاز به لیستی داریم که شرکت های مهم دیگر نقاط دنیا همچون فنلاند، چین، کره جنوبی و ... را هم در خود گنجانده باشد.
پنج شرکت برتر از نظر سود دهی
Exxon Mobile: $41 billion
Chevron: $26.9 billion
Apple: $25.9 billion
Microsoft: $23 billion
Ford Motor: $20.2 billion
این نوع کار رویا و اشتیاق من بوده و اعتقاد دارم نکته کلیدی در این حرفه موقعیت مکانی آن است. لطفا برای آگاهی من به برخی از پارامترهایی که تاکید بر آنها، میتواند باعث بهتر شدن این طرح کار شود اشاره کنید. پاسخ: «شور و اشتیاق به انجام یک کار هرگز نمیتواند در یک صنعت دشوار جایگزین یک طرح کسب و کاردقیق و انتظارات واقعگرایانه شود.»اگر زیر بنای طرح کار شما از نظرمالی توجیهپذیرنباشد، احتمال پیشرفت آن کم است. یک برنامه کامل یا حتی پیدا کردن یک موقعیت مکانی خوب نیز نمیتواند باعث حفظ کسب و کاری شود که درآمد حاصل از آن نمیتواند هزینهها را پوشش دهد و بنابراین به سود دهی نیز نمیرسد. اولین مشکلی که در بیشتر مناطق برای راهاندازی یک کافی شاپ مستقل با آن مواجه میشویم، رقابت با شرکتهای زنجیرهای بزرگ نظیر «استار باکس» و «پیتز کافی» است که مشتریانی به شدت وفادار دارند.
دومین مشکل این است که کالاهای اینچنینی که به طورمیانگین قیمت پایینی دارند (یک فنجان قهوه بین 50/2 تا 4 دلار است) دارای محدودیت زمانی در فروش نیز هستند. طبق نتایج به دست آمده بیش از 90 درصد از مردم آمریکا چای یا قهوه خود را قبل از ساعت 11صبح میخرند. ساعت کاری شما از 6 تا 11صبح است که ساعات ازدحام آن بین ساعت 7تا 8 میباشد و اگر شما در این زمان پرسنل کافی برای جوابگویی به مشتریان نداشته باشید سبب ازدحام شده و این خود موجبات نارضایتی مشتریان را فراهم میکند و موجب عدم بازگشت مشتریان میشود و اگر با ازدیاد کارمند روبهرو باشید، هزینه حقوق کارمندان زیان بار خواهد بود، چرا که کار شما ساعت 11 پایان میپذیرد. کافی شاپهای مستقل برای افزایش درآمد خود غذاهای پختنی نظیر ساندویچ، اسنک و سالاد را نیز به لیست غذای خود میافزایند. همچنین میزبانی مناسبتهای خاص در ساعات بعدازظهر مانند مراسم موسیقی برای آماتورها یا مراسم جمعآوری اعانه برای خیریهها این امکان را فراهم میکند که ساعات کاری مفید افزایش پیدا کند.
دوباره برنامهریزی کنید
و حالا با توجه به تجربیات یک فرد حرفهای دوباره به برنامه کسبوکار خود نگاه کنید و یک طرح واقعبینانه برای دادوستد و درآمد خود تهیه کنید. شما باید با بازدید از کاررقیبان خود به میزان درآمد و نحوه دادوستد آنها پی ببرید و این که چگونه آنها توانستند کار خود را بر اساس مشتریان زیاد پایهریزی کنند؟ آیا آنها مکانی را برای این که مشتریان بتوانند در آن جا خودرو خود را پارک کنند و اسنک و قهوه خود را در ماشین صرف کنند، فراهم کردهاند؟ و وجه تمایز شما از رقبا چیست؟مخارج طرح خود را جمعبندی کنید و مطمئن باشید مواردی را که معمولا کم اهمیت تلقی میشوند مانند حق بیمه و مالیات را در بر گرفته باشد. فراموش نکنید در کافیشاپ باید محصولات لبنی در انبار ذخیره و نگهداری شود که این کالاها گران و فاسد شدنی هستند.
در اولین بازرسیها برای محل کافیشاپ در منطقه باید به هزینه اجاره و کرایه آن توجه لازم شود و اگر چنانچه به بازسازی احتیاج داشته باشد هزینههای آن نیز منظور گردد. در بسیاری از مواقع مکانهای مناسب برای این مشاغل بسیار گران هستند و حتما باید توجه شود که محل شما دارای پارکینگ باشد و همچنین دسترسی به آن جا مشکل نباشد.
حالا هزینههای مواد خوراکی و نیروی کار خود را در مقایسه با میزان دریافتی مورد انتظار قرار دهید و محاسبه کنید بعد از چه مدت میتوانید هزینههای خود را پوشش دهید و به سودآوری خواهید رسید؟اگر در همین مرحله نتایج ناامیدکنندهای به دست آوردید، این میتواند برای شما نوعی هشدار باشد. البته ممکن است آنچه مشکل آفرین شده نه برنامه شما که واقعیت کسب و کار باشد.
دكتر علی اصغرجهانگیری متولد اسفندماه سال 1325 در روستای كندلوس از توابع كجور است.وی پس از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در ایران راهی آمریكا میشود و در ایالت تگزاس در رشته حفاری چاه نفت ادامه تحصیل میدهد و در كمپانی بایرون جكسون به فعالیت میپردازد.
پس از تحصیل به ایران بازمیگردد و به دلیل پذیرفتهشدن در بورس سازمانملل متحد در دانشکده وین در رشته پلمیر و الیاف مصنوعی تحصیل خود را آغاز میكند.
دكتر جهانگیری زمانی كه به ایران بازمیگردد در كارخانجات سیمان تهران مشغول به كار میشود و همزمان با كار در كنكور دانشگاه پلیتكنیك پذیرفته میشود و كارشناسی ارشد مهندسی نساجی مدرك تحصیلی بعدی اوست.
وی به مدت ده سال مدیریت شرکت تولیددارو را به عهده میگیرد و همزمان با وقوع انقلاب، كارخانه هگزان كه تولیدكننده محصولات شوینده و بهداشتی بود را تاسیس میكند.
همزمان مجتمع كشاورزی كندلوس را هم احداث می کند با این هدف كه بتواند برای منطقه محروم و دورافتاده كندلوس كاری انجام دهد.
ثبت موسسه فرهنگی و خیریه نیز از پروژههایی بود كه همزمان با هگزان و مجتمع كشاورزی كندلوس انجام داد. دكتر جهانگیری در زمان جنگ به دانشكده لندن میرود و موفق به اخذ مدرك PhD از دانشگاه North field در رشته جامعهشناسی میشود.
-------------------------------------
زندگی و تحصیل در تگزاس چطور بود؟
زندگی در آمریكا انسان را بیشتر رنج میدهد زمانی كه مشاهده میكند ملتی با تاریخ درخشان چندهزار ساله با این همه نعمات و ویژگیهایی كه خداوند به این سرزمین عطا فرموده در مقابل سرزمینی با 200 سال قدمت و یك عمر گاوچرانی به درجهای از پیشرفت و تعالی تكنولوژی و علم دست یافتهاند، عقب مانده و رشد چندانی نداشته است، متاثر میشود.
به همین دلیل تحمل آن فضا برایم دشوار بود و علیرغم برخورداری از شغل و موقعیت مناسب در آمریكا، راهی كشورم شدم. آمریكا با تمام زیباییهای ظاهری بدلیل اینكه از احساس و عواطف تهی است برایم دلپذیر نبود.
بنظرم افرادی هم كه تبلیغات زندگی در خارج را میكنند اگر درونشان را به دقت بررسی كنید متوجه خواهید شد كه آنان نیز تفكر مشابه من را دارند و جبر زمان و مسائلی باعث شده كه این سرزمین را برای اقامت انتخاب كنند.
در حال حاضر هنوز شركت هگزان را در اختیار دارید؟
به دلیل اینكه میخواستم فعالیتهای فرهنگی خود را توسعه دهم و زمان چندانی در اختیار نداشتم شركت هگزان را با شركت سرمایهگذاری پتروشیمی شریك شدم. متاسفانه وجود مدیریتهای دولتی و جناح بندیهایی كه در این تشكیلات وجود داشت كمتر از یك سال باعث تعطیلی هگزان شد و هنوز هم كشمكشهای آن برایم باقی مانده است.
در ایران و خارج از كشور سمتهای مختلفی داشتید و این نشان میدهد نیاز مالی برایتان مطرح نبوده است كه از تمام آنها دست كشیدید و در ایران كسب و كار را برای خود شروع كردید؟
بله بنده در 25 سالگی مدیرعامل تولید دارو شدم حتی بعضی اوقات خجالت میكشیدم به 300 نفر پرسنل كه اكثرا با 20 سال سابقه كار بودند، مدیریت كنم! به دلیل عشق به ایران به دنبال راهی بودم كه دینم را نسبت به آن ادا كنم لذا یك منطقه محروم از كشور را انتخاب كردم و به وزارت كشور نامهای ارسال و جریان را توضیح دادم در پاسخ نامه برایم نوشتند كه در جغرافیای ایران چنین منطقهای وجود ندارد. به من برخورد كه حتی وزارت كشورهم از وجود این منطقه آگاه نیست.
ابتدا فكر كردم كه چگونه میتوانم فقر را در این منطقه ریشهكن سازم لذا به توزیع قند، چای و سایر مایحتاج زندگی پرداختم اما متوجه شدم باید ماهیگیری را به مردم یاد دهم نه ماهی خوردن را! در این سرزمین چیزی وجود نداشت جز یك طبیعت منحصربه فرد و چشمنواز.
لذا به مطالعه گیاهان آن منطقه پرداختم و یاد گرفتم چگونه طبیعت را به خدمت بگیرم سپس اقدام به راهاندازی لابراتوار و مدرسه كردم. به دانشآموزان آموختم گیاهان دشتها را بچینند و به لابراتوار بفروشند تا هزینه تحصیل خود را هم از این طریق تامین نمایند. به این ترتیب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصیل و كار شدند و هزینههای تحصیل خود را هم از طریق چیدن گیاهان تامین میكردند.
این كارخانه یكصد فرآورده تولید میكند و به اكثر كشورهای دنیا صادر میکند. من 250 گونه گیاه را از سراسر دنیا جمعآوری كردهام و به ایران آوردهام و همان برایم پشتوانهای شد كه اهداف عمرانیام را ادامه دهم.
به 66 روستا برقرسانی كردم، مخابرات،درمانگاه، مدرسه، موزه، رستوران، پارك، فروشگاه و به طور كلی آنچه كه در زندگی امروز بشر ضرورت دارد در این منطقه ایجاد كردم. من هیچ پشتوانه مالی یا میراث هنگفتی برای انجام این امور در اختیارنداشتم هیچ ارتباطات نفوذی هم در سیستمهای دولتی نداشتم بلكه فردی آزاد و مستقل و مفتخر به روستایی بودن هستم.
با تلاش شبانه روزی تمام فعالیتهایی كه اشاره كردم تحقق یافت و هنوزهم مسیر را ادامه میدهم. در حال حاضر كارشناس برنامه علم و زندگی و نیز برنامه روزنهها را در رادیو، انتشار آثاری در زمینههای گوناگون علمی و فرهنگی، بازسازی و اجرای بیش از 20 ملودی موسیقی سنتی، احداث و اهدای موزه كندلوس، تحقیق و تولید بیش از یكصد محصول تولیدی از منشا طبیعت، تهیه مقالات گوناگون در زمینههای شویندهها، محیطزیست، تولید انسانهای طبیعی، تكنولوژی ساخت دارو از طبیعت، برگزاری سمینارهای مرتبط و همكاری با دانشگاهها و صنایع پتروشیمی به منظور ارائه طرحهای كوچك و بزرگ اشتغالزایی تحت عنوان بانك اشتغال، تهیه و پیشنهاد پروژههای ایجاد باغ بوتانیك و نیز برپایی دهكده تاریخ جهت معرفی آئینها و سنتهای اجتماعی كشور پیش از حمله مغول به ایران نیز از سایر فعالیتهایم است.
چگونه كار در گیاهان دارویی را انتخاب كردید؟آیا هنگام شروع از این فعالیت نیازسنجی صورت دادید كه سودآور است یا خیر؟ متاسفانه زمانی كه از گیاهان دارویی صحبت به میان میآید فورا جوشانده و دم كرده گیاهان و بیماری به ذهن میرسد در صورتیكه این امر بخش بسیار كوچكی از گیاهان است.
امروزه گیاهان در 75 هزار فرآورده آرایشی، بهداشتی، غذایی، صنعتی و... حضور دارند و به زودی دنیا به سمت آنها باز خواهد گشت زیرا مواد شیمایی عوارض نامطلوب و سود خود را بروز دادهاند پس به سمت استفاده از گیاهان بازخواهیم گشت اما علمیتر و اصولیتر از گذشته.
گیاهان دارویی یا گیاهانی كه مصارف صنعتی دارند از كشت بسیار ارزانی برخوردار میباشند نیازی نیست كه هرساله كاشت شوند و به شخم، كود و سم سالیانه نیاز ندارند. قیمتش هم حداقل 10 برابر كشت های سنتی است در واقع تولید آن دوبرابر ارزانتر و فروشش 10 برابر گرانتر میباشد.
این یك ویژگی اقتصادی فوقالعاده ارزشمند محسوب میشود. نكته جالب این است كه هركدام از این گیاهان میتوانند زیرمجموعهای برای فرآوری مهیا كنند و صدها كارگاه كوچك و اشتغال چندین نفر را موجب گردد برای بازارهای جهانی هم به دلیل اینكه نصف كره زمین فاقد گیاه است و با كارگر روزی 60 دلار، انرژی گالنی 3 دلار، هزینههای بالای گمرك و مالیات و... اصلا توجیه اقتصادی ندارد كه اقدام به كشت این محصول را نمایند لذا نیاز خود را از كشورهائی مانند هند، مراكش، چین و... تامین میكنند كه متاسفانه ایران در جدول جایگاهی ندارد.
از كشورهای جهان سوم این محصولات را خریداری میكنند زیرا تولید آنها برای خودشان بسیار گران تمام میشود. گیاهان دارویی تنها محصولی است كه دست دنیا جهت خرید آن به سمت ما دراز است آنها ناچارند خریدار و مشتری محصولات ما باشند در منطقه محرومی كه هیچ امیدی نبود توجه و توسعه گیاهان بسیار حائز اهمیت تلقی شد. از این طریق تعداد زیادی از بیكاران ناامید دارای شغل شدند.
تفاوت گیاهان وحشی و گیاهان ژنتیك در ماده موثرآنان است كه در گیاهان، ژنتیك چندبرابر مورد تقویت قرار گرفتهاند. مثلا اگر گیاه مریم گلی را در لابراتوار استخراج كنید حدود 7/5 درصد متیل سالی سیلات از آن گرفته میشود در صورتیكه گیاه ژنتیك آن 6/3 درصدمتیل سالی سیالات دارد این موضع به اندازهای ارزش افزوده بالایی دارد كه قابل مقایسه با گونههای وحشی نیست.
ضمن اینكه باور داشتیم بازارهای جهانی همیشه خریدار هستند و هرگز نمیتوانیم پاسخگوی یك درصد بازار آن هم باشیم. در چه سالی مجتمع كشاورزی كندلوس را تاسیس كردید؟ دوماه پس از وقوع انقلاب مقدمات كار را شروع كردم و در سال 1363 به طور رسمی فعالیت مجتمع آغاز شد.
به گردش مالی كار در آن روستای كوچك و دورافتاده هم اشاره میكنید؟
زمانی كه مجتمع كشاورزی كندلوس راهاندازی شد چند پروژه دیگر راهم انجام میدادم. حاصل تمام آن تلاشها تربیت مدیركل، وكیل، شاعر، موسیقیدان، نویسنده و... از میان 180 كودك بود كه میخواستند همان چوپان، كشاورز و... باقی بمانند.
به دلیل تلاش هایی كه در توسعه و آبادانی كندلوس صورت گرفت این منطقه جهانی شده است و دولت آن را به عنوان یك منطقه توریستی بینالمللی انتخاب كرده است. مانند دهكدههایی كه در جنوب فرانسه از اقصی نقاط دنیا توریست و جهانگرد دارد. دولت دكتر احمدینژاد 500 میلیون تومان بودجه صرف آن كرد و كندلوس امروز قطب بینالمللی توریستی است. سالی 60 هزار گردشگر داریم كه اتفاق پیش پاافتادهای برای یك ایرانی نیست.
اما در این مدت حتی یك خسته نباشید ساده هم از سیستمهای دولتی دریافت نكردم. هرچند فرهنگ تاریخی كشورمان به نحوی است كه افراد پس از مرگشان موردتوجه و عنایت قرار میگیرند! طی سال های فعالیتم هیچ بودجهای از دولت نگرفتم و همیشه بصورت شبانه روزی كار كردهام.
در این سالها حتما با مشكلاتی هم مواجه بودید چگونه با آنها برخود میكردید؟
زمانی كه شركت هگزان را با پتروشیمی شریك شدم پس از مدتی متوجه شدم حاصل 20 سال تلاش بیوقفهام به صفر رسیده است و من ماندهام و كوهی از بدهی كه پتروشیمی آنرا پرداخت نكرده بود و بانك مرا مقصر می دانست زیرا امضای مدارك و اسناد با بنده بود.
هرروز با دادگاه و مامور روبه رو بودم. لذا مجبور شدم از طریق نزول بدهی ها را پرداخت كنم و مجددا با اجاره یك دفتر كوچك كارم را از صفر آغاز نمایم. شرایط بسیار سختی پیشرو داشتم، فشارهای مالی زیادی هم به دوشم بود از سویی دو میلیارد تومان بدهی به بانك داشتم و مرا ممنوعالخروج اعلام كرده بودند دورانی را سپری كردهام كه حتی هزینه روزمره هم به سختی تامین میشد و مجبور بودم آلبومهای تمبر را بفروشم اما تلاش كردم و با یك دفتر كوچك به تولید لوازم آرایشی بهداشتی پرداختم و برای اولین بار در ایران ژل كتیرا را روانه بازار مصرف كردم.
سپس با پوست میوههای معطر چای كیسهای با 10 طعم مختلف را به تولید انبوه رساندم كه آنهم با موفقیت روبرو شد. شبانهروز كار كردم تا توانستم سراپا بایستم. بارها گفتهام اگر مرا در كویرلوت رهاسازی پس از یك سال كه به كویر بیایید مشاهده خواهید كرد كه در آنجا هم باغی درست كردهام!
در طی سالهای فعالیتم با شكستهای وحشتناك و سنگینی مواجه بودم حتی به دلیل حضور درعرصههای فرهنگی كاندیدای قتلهای زنجیرهای هم شدم. وزارت اطلاعات بعدها متوجه شد كه من فردی سیاسی نیستم بلكه عاشق ایران و سرزمینم میباشم. ایران سرزمینی بسیار گسترده و بزرگ است كه در آن انرژی ارازنتر از آب است، 8 هزار و 300 گونه گیاه در این سرزمین وجود دارد، 300 روز آفتابی داریم و 20 میلیون نیروی جوان در اختیار است با یك میلیون و 648 هزار كیلومتر مساحت.
اینها ثروت اندكی نیست همهچیز برای پیشرفت مهیاست اما اگر ملتی در چنین سرزمین پربركتی، فقیر باشد دلیل آن فقر فرهنگی است. با یك ایده نو در شرایطی كه میلیونها تومان بدهكار بودید كسب و كار جدیدی راه انداختید و پس از یكسال هم به موفقیت دست یافتید، در حال حاضر چند مجموعه تحت مدیریت شما اداره میشود؟
سه مجموعه فرهنگی كه شامل یك موزه مردمشناسی با اشیائی از دوران قبل از میلاد تا اواخر عهد قاجار.
این مجموعه شامل رستوران، مهمانسرا، پارك، فروشگاه و كلیه اماكن موردنیاز توریستها است. مجتمع كشاورزی كندلوس هم به عرضه گیاهان دارویی میپردازد. موسسه خیریه هم به فعالیتهای عمرانی فرهنگی و بهداشتی میپردازد. در حال حاضر پروژه بستهبندی آب را دنبال میكنم تا یكصد شغل جدید ایجاد شود.
بدین منظور در یك منطقه محروم چشمهای شناسایی كردهام كه آب آن از كیفیت فوقالعادهای برخوردار است، فعلایت دیگری كه شروع كردهام ساخت و ساز مجموعههایی در مناطق كوهستانی كشور جهت فروش یا اجاره به گردشگران میباشند.
به عقیده شما هر انسانی میتواند كارآفرین باشد؟
خیر. كارآفرین دو بخش دارد كه ریشه در ژنتیك و اكتساب از محیط دارد. فردی كه از همان كودكی جاهطلب است و بزرگ فكر میكند و ایدههای متعددی در ذهن میپروراند باید دانست كه كارآفرین است و همین انسان كوچك، افقهای بزرگی را مشاهده میكند.
شرایط زندگی و اجتماع در كارآفرین شدن افراد موثر است ما در این جامعه و با این دولت زندگی میكنیم و میدانیم كسی به دادمان نخواهد رسید و حتی مورد تمسخر هم قرار میگیریم. اگر ایدههایی در ذهن دارید آن را باور كنید اما اگر به آن تحت عنوان سكو نگاه میكنید، كار نكردن را بهانه نكنید.
اگر آن این ایده را باور دارید آن را باور سازید. من اعتقاد ندارم كه این امر مشكل بزرگی برای توقف باشد. طرح را میتوان با دوستان، اطرافیان و بانك در میان گذاشت و انجام داده من برای تحقق ایدهام منزلم را به فروش رساندهام اما از همان ابتدا به آن دیده اطمینان كافی داشتم.
حتی زمانی كه با مشكلات متعددی هم مواجه شدم و پول نزول كردم هم این اعتقاد را داشتم و لحظهای متزلزل نشدم. ممكن است به جالبترین ایدهای كه تاكنون داشتید اشاره كنید؟ احداث موزه مردمشناسی توسط یك فرد حقیقی، ایدهای بود كه بازتابهای گستردهای در جامعه داشت.
اینكه برای نخستین بار به جای پودر لباسشویی، مایع لباسشویی به تولید رسیده و روانه بازار شده ایده جالبی بود كه در سال 73 به مرحله اجرایی رسید. هرچند ده سال مبارزه كردم تا ایدهام را به مرحله عمل تبدیل كردم. معقتدم كارآفرین نباید عمرش از به انجام یك فعالیت اختصاص دهد. باید سراغ فعالیتهای دیگر هم برود و مثلا صد ایده را به نتیجه برساند. اگر كارآفرین در یك شغل باقی بماند دیگر كارآفرین نیست.
منبع: mazandnume.com
***************************************************************
تجارب کاری ارزشمند دکتر جهانگیری
تجارب کاری او درعرصه های متنوع به ترتیب تاریخی به شرح زیرمی باشد:
کمپانی بایرن جکسون آمریکا درزمینه حفاری چاه نفت
سیمان تهران (مسئول آزمایشگاه حفاری چاه نفت )
آلومینیوم دورال (مدیرپروژه ها )
شرکت پایه گذار (مدیرپروژه صنایع بسته بندی سولفاتیک )
مدیرعامل شرکت تولید دارو
مدیرعامل مجتمع کشاورزی کندلوس
مدیرعامل شرکت هگزان شیمی
بنیان گذار موزه کندلوس
موسس بنیاد خیریه کندلوس (دارنده مقام اول درایران براساس گزارش وزارت کشور )
صاحب امتیاز موسس فرهنگی جهانگیری
دارای پروانه تحقیقات علمی
موسس شرکت نوشدرمان تولید کننده داروهای بین المللی از منشا طبیعت
موسس و مدیر شرکت سیبون
فعالیتهای فرهنگی :
کارشناسی برنامه علم و زندگی دررادیو
کارشناس برنامه روزنه ها دررادیو
چاپ ونشر ( ناشر ۱٢جلد کتاب درزمینه های علمی ومذهبی نویسنده چندین جلد کتاب و شاعر)
بازسازی واجرای بیش از ٢۰ ملودی موسیقی
احداث واهدای موزه کندلوس به مردم ایران
تحقیق وتولید
آموزش کارآفرینی در دانشگاهها (مثل دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران) و موسسات آموزشی به جوانان علاقهمند و کمک به آنها برای راهاندازی کسب و کار شخصی خودشان
ویژگیهای شخصیتی
پشتکار وسخت کوشی،عشق به مملکت و کار، ریسک پذیری ، اخلاقگرایی ، نوآوری وتنوع درکار، انسان دوستی ریشه گرفته از حس لطیفش ، سرسختی وتسلیم ناپذیری ، انگیزه بالا برای رقابت کاری ، بلندپروازی ودور اندیشی ، قدرت ایده سازی وایده پروری ،قدرت اجرایی که همگی دست به دست هم داده اند تا از او کارآفرینی تمام عیار بسازند .
الگو
این کارآفرین برتر که 10 سال مدیرعامل تولید دارو بوده، معتقد است الگویش در مدیریت کارآفرینانه ، معاون وی در این کارخانه بوده که با ایده " بشکنیم و بسازیم" باعث شده جسارت و خلاقیت دوران کودکی او تقویت شود.
منبع و منشا ایده
دانش غنی وتجربیات فراوانش درزمینههای مختلف والهام گیری او از منابع طبیعی وذخایر کشور بسیار درجهت گیری این امرتاثیر داشته است. پردازشگر ذهنی او ازهمان طفولیت فعالیت بدون وقفهاش را آغاز کرد و خلاقیت و نوآوری که در وجودش بود سهم بسزایی در ایده سازی او داشته است .
شروع کارآفرینی
او آغاز زندگی کارآفرینانه خود را پس از استعفا از تولید دارو و آغاز کسب و کار با 9000 تومان سرمایه میداند که پس تجربه چند کار کوچک ، تصمیم به راهاندازی کارخانه و تولید محصولاتی با نام هگزان میگیرد و پس از فراز و نشیب بسیار در سال 1374با 5/2 میلیارد تومان وام و بدهی کارخانه را واگذار و دوباره کسب و کار را از صفر شروع می کند.دکتر جهانگیری این بار وارد عرصههای کشاورزی و اکوتوریسم میشود و موفق به احداث یکی از دیدنی ترین مناطق توریستی کشور در کندلوس و معرفی و پرورش گونههای جدیدی از میوهها و گیاهان دارویی میشود.
دیدگاه ها
او به اصل وجود سرمایه به عنوان واژه ای مقدس اعتقاد دارد و آنرا لازمه پیشرفت، سلامت و بهداشت تحصیلات و رفاه عمومی ذکر میکند و نیز به سرمایه دار چون شخصیتی ارزشمند که با پشتوانه عشق طی طریق می کند، می نگرد و در این خصوص احکام اساسنامه اش را اینگونه بر می شمارد.
مالکیت محترم است
سرمایه دار شریف است وچون شعور وآگاهی دارد، سرمایه دار شده است.
سرمایه گذار عالیجناب است تا باور کند آدم مهمی است.
او دیدگاه کاملاً فرهنگی اش به مسائل و نگاه باریک بینش به تمام افقهای پیش رو ازاین منظر را اینگونه توجیه می کند: « احساس فرهنگی من خیلی غلبه دارد براحساس صنعتیام. بعد فرهنگی این سرزمین آنقدر بالاست که من دست به هرکاری می زنم باید به نوعی با پوشش فرهنگی درارتباط باشد وگرنه هیچ صنعتکاری همه را ازصنعت درنمی آورد که به کار فرهنگی مشغول کند. من نسبت به کشاورزی دیدی فرهنگی دارم. درست است کارتولیدی است ولی من بایستی به روستاییان آموزش دهم و بگویم چه کار کنند. من بارها شده است برای اینکه خاصیت گیاهان را توضیح بدهم با پیرمردها و پیرزنها برای چیدن گیاهان رفتهام و حتی برخی از آنها آش درست کرده اند و من خاصیت مواد راتوضیح داده ام. این یک کار فرهنگی است.»
وی اختناقی که دربرخی موارد سطح جامعه را پوشانده است راعاملی جهت شکوفایی آن موردمی داند واعتقاد دارد که شکوفایی دراختناق بوجودمی آید .
او داشتن انگیزه ( مالی ،اقتصادی ،جاه طلبی ، سیاسی ، ..)برای هرکاری رالازمه پیشبرد انجام موفق آن کار میداند. و بالاخره اینکه فراهمکردن بستری مناسب درجهت رقابت کاری باعث افزایش انگیزه افراد و پیشرفت و تولید و توسعه می داند و میگوید که:«تمامی مسیرهایی را که سابقه تجربه آن را داشته به عنوان درهای رقابت برای سایرین باز گذاشته ام. خیلی دوست دارم که افراد مختلف بیایند و کارهای من راکپی کنند که ارزش کار برای من از بین برود و من به فکر این مسئله باشم که کارهای بالاتری تولید کنم به این دلیل که تکنولوژی کار بالاست و یک اطلاعات علمی بالا می طلبد.»
تامین منابع مالی
خود براین باور است که اگر هرفردی بتواند بجای هرکاری فضای تاریک ذهنش را روشن کند، می تواند آنقدر سرمایه از پستوهای تودرتوی آن بیرون بکشد که اصلاٌ نداند آنها کجا بوده اند. او درموردجمع آوری اشیاء قدیمی به نوعی قصد داشته است که دست به سرمایه سازی بزند چنانکه می گوید:" آن روز که من اینها راجمع می کردم فکر می کردم یک انگیزه ای بشود برای تحول اقتصادی."
انگیزه ها
دکتر جهانگیری در مورد انگیزه خود در تاسیس مجتمع کشاورزی کندلوس این گونه می گوید:
«به دلیل عشق به ایران به دنبال راهی بودم كه دینم را نسبت به آن ادا كنم لذا یك منطقه محروم از كشور را انتخاب كردم و به وزارت كشور نامهای ارسال و جریان را توضیح دادم در پاسخ نامه برایم نوشتند كه در جغرافیای ایران چنین منطقهای وجود ندارد. به من برخورد كه حتی وزارت كشورهم از وجود این منطقه آگاه نیست.
ابتدا فكر كردم كه چگونه میتوانم فقر را در این منطقه ریشهكن سازم لذا به توزیع قند، چای و سایر مایحتاج زندگی پرداختم اما متوجه شدم باید ماهیگیری را به مردم یاد دهم نه ماهی خوردن را! در این سرزمین چیزی وجود نداشت جز یك طبیعت منحصربه فرد و چشمنواز.
لذا به مطالعه گیاهان آن منطقه پرداختم و یاد گرفتم چگونه طبیعت را به خدمت بگیرم سپس اقدام به راهاندازی لابراتوار و مدرسه كردم. به دانشآموزان آموختم گیاهان دشتها را بچینند و به لابراتوار بفروشند تا هزینه تحصیل خود را هم از این طریق تامین نمایند. به این ترتیب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصیل و كار شدند و هزینههای تحصیل خود را هم از طریق چیدن گیاهان تامین میكردند.
این كارخانه یكصد فرآورده تولید میكند و به اكثر كشورهای دنیا صادر میکند. من 250 گونه گیاه را از سراسر دنیا جمعآوری كردهام و به ایران آوردهام و همان برایم پشتوانهای شد كه اهداف عمرانیام را ادامه دهم به 66 روستا برقرسانی كردم، مخابرات،درمانگاه، مدرسه، موزه، رستوران، پارك، فروشگاه و به طور كلی آنچه كه در زندگی امروز بشر ضرورت دارد در این منطقه ایجاد كردم. من هیچ پشتوانه مالی یا میراث هنگفتی برای انجام این امور در اختیارنداشتم هیچ ارتباطات نفوذی هم در سیستمهای دولتی نداشتم بلكه فردی آزاد و مستقل و مفتخر به روستایی بودن هستم .
زمانی كه مجتمع كشاورزی كندلوس راهاندازی شد چند پروژه دیگر راهم انجام میدادم. حاصل تمام آن تلاشها تربیت مدیركل، وكیل، شاعر، موسیقیدان، نویسنده و... از میان 180 كودك بود كه میخواستند همان چوپان، كشاورز و... باقی بمانند.
به دلیل تلاش هایی كه در توسعه و آبادانی كندلوس صورت گرفت این منطقه جهانی شده است و دولت آن را به عنوان یك منطقه توریستی بینالمللی انتخاب كرده است. كندلوس امروز قطب بینالمللی توریستی است. سالی 60 هزار گردشگر داریم كه اتفاق پیش پاافتادهای برای یك ایرانی نیست.»
مشكلات
زمانی كه شركت هگزان را با پتروشیمی شریك شد پس از مدتی متوجه شد حاصل 20 سال تلاش بیوقفهاش به صفر رسیده است و او مانده و كوهی از بدهی كه پتروشیمی آنرا پرداخت نكرده بود و بانك او را مقصر می دانست.شرایط بسیار سختی پیشرو داشت، فشارهای مالی زیادی هم به دوشش بود از سویی دو میلیارد تومان بدهی به بانك داشت و او را ممنوعالخروج اعلام كرده بودند دورانی را سپری كرده كه حتی هزینه روزمره هم به سختی تامین میشد. اما تلاش كرد و با یك دفتر كوچك به تولید لوازم آرایشی بهداشتی پرداخت و برای اولین بار در ایران ژل كتیرا را روانه بازار مصرف كرد.
سپس با پوست میوههای معطر چای كیسهای با 10 طعم مختلف را به تولید انبوه رساند كه آنهم با موفقیت روبرو شد. شبانهروز كار كرد تا توانست سراپا بایستد. بارها گفتهاست: « اگر مرا در كویرلوت رهاسازی پس از یك سال كه به كویر بیایید مشاهده خواهید كرد كه در آنجا هم باغی درست كردهام! »
كارآفرین
به نظر دکتر جهانگیری كارآفرینی دو بخش دارد كه ریشه در ژنتیك و اكتساب از محیط دارد:
«فردی كه از همان كودكی جاهطلب است و بزرگ فكر میكند و ایدههای متعددی در ذهن میپروراند باید دانست كه كارآفرین است و همین انسان كوچك، افقهای بزرگی را مشاهده میكند.
شرایط زندگی و اجتماع در كارآفرین شدن افراد موثر است ما در این جامعه و با این دولت زندگی میكنیم و میدانیم كسی به دادمان نخواهد رسید و حتی مورد تمسخر هم قرار میگیریم. اگر ایدههایی در ذهن دارید آن را باور كنید اما اگر به آن تحت عنوان سكو نگاه میكنید، كار نكردن را بهانه نكنید
.
اگر آن این ایده را باور دارید آن را بارور سازید. من اعتقاد ندارم كه مسائل مالی مشكل بزرگی برای توقف باشد. طرح را میتوان با دوستان، اطرافیان و بانك در میان گذاشت و انجام داد. من برای تحقق ایدهام منزلم را به فروش رساندهام اما از همان ابتدا به آن دیده اطمینان كافی داشتم. معقتدم كارآفرین نباید عمرش از به انجام یك فعالیت اختصاص دهد. باید سراغ فعالیتهای دیگر هم برود و مثلا صد ایده را به نتیجه برساند. اگر كارآفرین در یك شغل باقی بماند دیگر كارآفرین نیست.»
این کارآفرین فعال و خستگی ناپذیر که از سوی یونسکو و میراث فرهنگی به عنوان چهره ماندگار معرفی شده کشور ایران را به علت داشتن منابع عظیم انرژی و نیروی انسانی ارزان، بهترین جا برای سرمایهگذاری میداند اگر چه معتقد است سیستم دولتی و تکیه بر ثروت حاصله از نفت، یک مانع اساسی در راه کارآفرینی بشمار میرود وبهترین مسیر در این عرصه توسعه کسب و کارهای جدید خانگی و کوچک است. او بزرگترین آرزوی خود را ایجاد پنج میلیون فرصت شغلی برای جوانان ایرانی میداند و معتقد است این کار فقط با دورنگری و ایدهها و روشهای نو امکانپذیر است و ادامه سبک سنتی کشاورزی و صنعت و بازار در ایران جواب نمیدهد.
گفتنی است در سال 1388 دکتر جهانگیری
به عنوان کارآفرین نمونه کشور برگزیده و معرفی شدند.