براساس دیدگاه حکمای چینی برقراری شادابی، شادی و سلامت در خانه و زندگی رابطه زیادی با وضعیت خانه، چینش وسایل و آراستگی آن دارد. در حقیقت آن ها بر این باورند ، در خانه ای که کدبانوی خانواده اهمیتی به نظم وانضباط چیدمان خانه، بهداشت آشپزخانه و برقراری تعادل در خانه نمی دهد نمی تواند محیطی شاد، سالم و پرنشاط را برای اعضای خانواده اش فراهم کند. شاید در نگاه اول به نظر بیاید که این نکات چندان پراهمیت نیستند و رنگ و بویی خرافی دارند اما وقتی دقیق تر به آن ها توجه کنیم متوجه می شویم که در پس هر یک از این توصیه ها رابطه علت و معلولی روشنی میان آراستگی و سلامت، بهداشت اعضای خانواده نهفته است.
● در را باز نگذارید
چینی ها اعتقادی دارند که در آن به هدر رفتن پول اعضای خانواده به دلیل باز ماندن در حمام و دست شویی اشاره می کنند. آن ها در این مثل می گویند: «اگر در حمام یا توالت باز باشد پول اعضای خانواده هدر می رود.»در این مثل نکات جالبی نهفته است که با یکدیگر آن ها را مرور می کنیم؛ اگر در حمام یا توالت در داخل یا آپارتمان باز باشد بخشی از انرژی دستگاه های گرمایشی و سرمایشی که در فصل زمستان و تابستان برای گرم و خنک کردن فضای خانه مورد استفاده قرار می گیرند، هدر می رود زیرا فضای باز حمام و دست شویی موجب مکش هوا به سمت خود شده و به این ترتیب موجب هدر رفتن انرژی و در نهایت هدر رفتن بخشی از پس اندازهای خانواده برای پرداخت قبوض گاز و برق می شود. از سوی دیگر پزشکان بر این باورند که فضای توالت و حمام به دلیل شرایطی که دارند و رطوبتی که در آن ها وجود دارد یکی از بهترین مکان ها برای تجمع باکتری ها و آلودگی هایی است که با باز ماندن در آن ها ممکن است به فضای عمومی خانه سرایت کند. به این ترتیب سلامت اعضای خانواده نیز به خطر می افتد و بخشی از پس انداز خانواده باید صرف دوا و درمان شود.
● اهمیت ورودی خانه
ورودی خانه همان جایی است که فرد پس از گذشتن از در اصلی خانه در آنجا کفش هایش را در می آورد تا برای ورود به خانه آماده شود. براساس دیدگاه حکمای چینی اگر ورودی خانه فضایی شلوغ و بی نظم داشته باشدامکان برقراری نشاط و حفظ سلامت در آن خانه ناممکن است زیرا در صورتی که کفش ها و دمپایی اعضای خانواده در این محل هر یک در گوشه ای قرار گرفته باشد و درهم و برهم جلوی در خانه یا آپارتمان تلنبار شود این مسئله موجب می شود تا اعضای خانواده هر بار با منظره ای نامناسب و ناآرام روبه رو شوند و این به مرور زمان بر میزان نشاط و شادابی آن ها تاثیر می گذارد. ضمن آن که دیدگاه دیگری نیز در این زمینه در چین باستان وجودداشته است که تجمع کفش ها و دمپایی ها مقابل در ورودی منزل که چندبار در طول روز باز می شود ممکن است منجر به نفوذ آلودگی آن ها از طریق هوا به درون خانه و از بین رفتن سلامت خانواده شود. به همین دلیل است که چینی ها بر این باورند، «ورودی آشفته سلامت را از خانه دور می کند.»
● چکه کردن شیر آب ثروت تان را به باد می دهد
یکی دیگر از باورهای مردم چین این است که اگر شیر آب یا لوله های وابسته به آن در خانه چکه کنند، ثروت و آسایش از آن خانه دور می شود. گاهی بسیاری از ما ساده از کنار این موضوع رد می شویم و حتی ممکن است آن را یک امر خرافی بدانیم درحالی که اگر خوب به این نکته توجه کنیم چکه کردن هر قطره از آب و هدر رفتن آن در دنیایی که بسیاری از مردم در شرایط سخت و بدون امکان دسترسی به آب آشامیدنی و سالم هستند، اسرافی بزرگ و ناشکری محسوب می شود. از سوی دیگر جمع شدن این قطره های کوچک و دریا شدن آن ها در انتهای ماه منجر به پرداختن هزینه ای زیاد برای قبض آب خانه تان می شود. از این روست که در مثل های چینی مثل «چکه کردن شیر آب ثروتت را به باد می دهد» مهم و ارزشمند قلمداد می شود.
● روی زمین نخوابید
بسیاری از حکمای چینی به خانواده ها توصیه می کنند هرگز خود و فرزندان شان روی زمین نخوابند زیرا این کار موجب جذب انرژی های منفی توسط بدن می شود. این نکته حتی امروزه نیز به خانواده ها توصیه می شود که برای پیشگیری از سقوط بچه ها از روی تخت هرگز آن ها را روی زمین نخوابانند بلکه به جای آن از تخت هایی که محافظ دارند، استفاده کنند. مقصود حکمای چینی از این نکته چیست؟ امروزه مشخص شده که خوابیدن روی زمین به دلیل سرد بودن ذات خاک منجر به نفوذ سرما به بدن کودک و آمادگی بدن او برای ابتلا به بیماری های مختلف از قبیل سرماخوردگی، آنفلوآنزا، بیماری های مفصلی و... می شود.
تقریبا همه روزه در همه کشورهای دنیا شاید بتوان گفت افرادی در کنار دوستان و اعضای خانواده می نشینند و حرفهایی از این قبیل میزنند دیر یا زود باید به فکر راهی باشم که بتونم خودم واسه خودم پول در بیارم میخوام کسب و کار خودم رو راه بندازم آیا شما تا بحال در چنین جمعی بوده اید اصلاً آیا خودتان چنین حرفی زده اید ؟ به احتمال فراون، بله! احتمالش زیاد است که شما هم جزء کسانی باشید که به دنبال فرصتی عالی میگردند.
اگر ما هم در خلل چنین گفتگویی در جمع شما بودیم ، از شما می پرسیدیم چرا تا بحال موفق نشدین فرصتی گیر بیارین؟ احتمالاً شما هم یکی یا چندتا از این جوابها را به ما می دادید.
آخه پولش رو ندارم
آخه تجربه لازم رو ندارم
راستش نمیدونم چجوری
نمیدونم چه کار کنم
و آن وقت ما به شما می گفتیم : دوست عزیز، اگر لحظه ای به ما فرصت بدهی ، به تو نشان میدهیم که چطور بر این مشکل غلبه کنی همچنین به تو نشان خواهیم داد که چطور میتوانی ظرف مدت چند هفته و یا شاید چند روز بنای تغییر وضعیت مالیت را بگذاری و به زودی زود متوجه میشدی که بین تو و داشتن تجارتی از آن خودت هیچ فاصله ای نیست. آن وقت ، چه مایل بودی به صورت تمام وقت کار کنی و چه پاره وقت و خواه به درآمد چند صد هزار تومان در ماه فکر میکردی یا به درآمد چند میلیون تومان در ماه،در هر حالت میتوانستی کارت را هرچه سریعتر شروع کنی .
لابد میپرسی چطور ما که حتی شما را ندیده و نمیشناسیم اینقدر با اطمینان راجع به آینده مالی شما حرف میزنیم؟ ما با اطمینان صحبت میکنیم زیرا آدمهای مثل شما رو میشناسیم .میدانیم که آنها شک و تردید هایی داشتند درست مثل شما. در ضمن ما میدانیم که آنها الان از لحاظ مالی و شغلی به چه موفقیت هایی رسیده اند و یقین داریم که شما هم قادرید همان کار را بکنید. مشروط بر اینکه بخواهید. بله! واقعا لازم است که خواهان باشید، زیرا اگر چه ما می توانیم به شما یاد بدهیم که چه طور کسب و کار شخص تان را راه بیندازید، موفقیت به آسانی بدست نمی آید. لازم نیست برای شروع یک عالمه پول داشته باشید، به تجربه یا تحصیلات خاصی هم نیاز ندارید، اما قطعا لازم است که سخت کار کنید. راستی نکند همین حالا هم دارید همین کار را می کنید؟ منظورم این است که به سختی کار می کنید. این طور نیست؟ با این تفاوت که الان دارید برای پیشبرد تجارت کس دیگری زحمت می کشید، در صورتی که می توانید همین کار را برای خودتان انجام دهید.
آیا دوست دارید در این باره بیشتر بدانید؟ پس اجازه بدهید فرصتهای موجود در بازاریابی شبکه ای را به شما نشان دهیم.تازه کجایش را دیده اید! هم اکنون بیش از 120،000 میلیارد تومان از کل فروش دنیا از طریق بازاریابی شبکه ای انجام می شود . مشاوران شرکت ها هر روز فروش و توزیع هزاران محصول و خدمات را انجام می دهند. نگرانی هایتان و هر جمله ای را که با "من نمی ..." شروع می شود کنار بگذارید و بنا کنید به ساختن آینده مالی درخشانتان در تجارتی به نام بازاریابی شبکه ای.
یک راه بسیار موثر در جلب توجه مشتریان احتمالی و درگیر کردن فکر آنان با محصول و یا خدمات شما تصویر سازی ذهنی و القای این تصویر به مخاطبان است. همه افرادی که در شرکت اپل کار کرده اند و یا به طوری با استیو جابز مدیرعامل فقید آن شرکت در ارتباط بوده اند یک ویژگی و توانایی بسیار برجسته او را قدرت داستان سرایی و قصه گویی اش می دانند.
ویژگی ای که پایه و اساس تمامی کمپین های تبلیغاتی، متدهای جلب مشتری، و فروش محصولات آن شرکت شده است. ایجاد تصویر ذهنی و قلقلک کردن حس خیالپردازی مشتریان از طریق ارائه سناریوها و روش های محتملِ جذاب و بامزه برای استفاده از امکانات و توانایی های یک محصول، اصطلاحا “قصه گویی در بازاریابی”، نامیده می شود.
برای اینکه این روش از بازاریابی و یا بهتر است بگویم بازارسازی را بهتر درک کنید، یکی از جلسات ارائه (Present) محصولات جدید شرکت اپل را در نظر بگیرید.سالنی مجلل پر از خبرنگاران و نمایندگان رسانه ها، افراد خبره و کارشناسان شرکت های همکار، شرکت های دولتی و خوره های تکنولوژی و پرستندگان محصولات اپل.
نور پردازی های حرفه ای، دکورهای ساده ولی زیبا به سبک اپل، و خلاصه همه آنچه که یک صحنه اجرای موسیقی زنده یک گروه بسیار معروف راک می تواند داشته باشد، در آنجا هست. اما تنها اجرا کننده ی این گروه، روی صحنه، کسی نیست جز استیو جابز، مدیرعامل شرکت اپل با شلوار جین آبی و پیراهن یقه اسکی، ته ریش و عینک معروف خود. هدف از برگزاری جلسات اینچنانی برگزاری کنسرت موسیقی و یا مراسم جایزه اسکار نیست بلکه استیو جابز می خواهد برایمان قصه بگوید!
روش معمول شرکت های مختلف، در برگزاری جلساتی مشابه معرفی محصولات جدید، ارائه توضیح درباره مشخصات محصول، نمایش محصول و ارائه یک سری آمار از مطالعات انجام شده بر روی آن محصول و محصولات قبلی و یا مشابه و مقایسه آنها و در نتیجه اجبار مشتری به جلب توجه به برتری های آن محصول است. کاری که سالهای سال شرکت های بزرگ و کوچک از خودروسازها گرفته تا تولید کنندگان محصولات آرایش و بهداشتی و … انجام می داده و هنوز هم می دهند.
تقاوت اپل با همه این شرکتها، در تفاوت دیدگاه استیو جابز نسبت به مشتری، نهفته است.
همانطور که شعار این شرکت، ،Think Deferent (متفاوت بیاندیشید) بوده و هست، در نحوه برقراری ارتباط با مشتریان و ارائه محصولات جدید برای بار اول، متفاوت اندیشیده اند و حتی در جزئیات هم تفاوت هست. یک ضرب المثل انگلیسی هست که می گوید: “You Never Get a Second Chance to Make a First Impression” یعنی “شما هرگز شانسی دومی برای ایجاد اثر گذاری (برداشت) اول، نخواهید داشت”.
در بازایابی و تبلیغات برای یک محصول جدید، تمام آنچه که در اولین بار نمایش آن محصول در ذهن مخاطبان باقی بماند، به جزی جدانشدنی از آن محصول تبدیل خواهد شد. بنابراین تصویر ارائه شده در بار اول، برای مشتریان احتمالی باید جذاب، زیبا، متناسب به ویژگی هاو اختصاصات فرهنگی و اجتماع، قابل درک و توام با شادی باشد. اگر این تصویر ناقص و یا اشتباه باشد، بشدت در اولین نقدهایی که از آن محصول در جراید و رسانه ها منتشر می شود، تاثیر منفی خواهد داشت و تغییر و اصلاح آن تصویر نادرست، بسیار دشوار، زمانبر و هزینه بر خواهد بود.
اپل، برای ارائه تصویر اولیه ای که به مشتریانش القا می کند، ماه ها قبل از برگزاری جلسه، بر روی جزئیات آن جلسه کار می کند، همکاران استیو جابز می گویند که او روزهای قبل از جلسه، بارها و بارها حرف ها و حرکاتی را که در بالای سن باید یزند با خود و دیگر کارکنان پشت صحنه تمرین می کند. در نهایت طوری به نظر می رسد که آنچه استیو جابز می گوید حرفهایی است که در همان لحظه به ذهنش خطور می کند. و کسی در اینکه تمامی این صحنه، قبلا آماده سازی شده و حرف به حرف کلمات از قبل نوشته، پردازش، و تمرین شده است شک نمی کند.
استیو، در این جلسات، محصولات جدید را بر روی صفحه نمایش بسیار بزگ پشت سرش نمایش می دهد، در حالیکه یک نمونه از آن محصول را در دست گرفته است، درباره آن توضیحاتی مختصر می دهد. دقیقا و تنها، مواردی مطرح می شود که اپل فکر می کند کافیست که مشتریان بدانند و ارائه اطلاعات بیش از آن لزومی ندارد. در اینجاست که هنر جابز، شکوفا می شود و به جای اینکه اجبار و اصراری به اینکه محصول او برتر و بهتر و بی نظیر و بسیار معرکه است، روش هایی که خود او با آن محصول، کارهایش را انجام می دهد به نمایش می گذارد. سپس، از یکی از کارمندان دون پایه اش دعوت می کند تا به بالای سن برود ونشان دهد او چه استفاده ای از آن محصول می تواند بکند.
مخاطبان، با دیدن این صحنه ها، و نحوه استفاده یک فرد عادی، در حضورشان از آن محصول، و کارایی ها، توانایی ها و امکانات شگفت انگیزی که دارد، خود به خود پی برده و کشف می کنند و از این کشف، لذت می برند. در ادامه جلسه، در پایین سن، هر کدام از کارشناس فروش اپل، همان محصول را با تکیه بر یک یا چند کاربرد آن برای اقشار مختلف سنی، شغلی و … مردم به نمایش می گذارند.
مطالعه موردی
یک نمونه مشابه از این نوع بازاریابی که اخیرا به درخواست یکی از فروشگاه های بزرگ و معتبر محصولات کامپیوتری، توسط ما برای آنان، طراحی، و اجرا شد، مدل بازاریابی و فروش تبلت های گلکسی سامسونگ است. در ادامه خلاصه ای از این مدل پرزنت محصول خواهید خواند:
در این مدل، که فروشندگان کالا، که آن محصول را به مشتریان احتمالی ارائه می کنند، هیچگونه اجبار و فشاری به مشتری برای خریدن آن چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم تحمیل نمی کنند. واقعیت های آن محصول را آن گونه که سامسونگ در بروشورهای راهنما، نوشته است، به مشتری منتقل می کنند و سعی نمی کنند در تصمیم گیری مشتری، دخالت کنند.
با توجه به اینکه این فروشگاه، از محصولات تبلت، تنها، گلکسی های سامسونگ را عرضه می کند، همواره برای مشتریان سوال درباره مقایسه آن با آیپد، تبلت محصول اپل، پیش می آید. که برای این سوالات، پاسخ های مناسب، بر پایه حقایق بازار و تکنولوژی، تهیه گردید و این پاسخ ها طوری طراحی شدند که ذهن مشتری را به طور غیر مستقیم به سمت کشف برتری های گلکسی تب سامسونگ از نظر قیمت در حالیکه از نظر قدرت و سرعت، تفاوت زیادی ندارند و همچنین محدودیت های موجود بر اثر تحریم محصولات اپل برای ایران، هدایت کند.
قسمت مهم دیگری از این بسته مشاوره ای، طراحی فرم مشخصات خریداران تبلت بود که جهت نیازسنجی و ارائه سناریو (قصه) مورد نظر و مفید برای خریداران و یا مشتریان بالقوه، استفاده می شود. تعدادی از فروشندگان، ماموریت داده شد تا برای انواع کارهای ممکن و قابل انجام به صورت اختصاصی برای شاغلان در هر شغل مجزا، USE-CASE (مورد استفاده) طراحی شده و App های مربوطه مورد نظر تهیه شود و در هنگام مراجعه مشتری با سوال از او درباره شغل و یا علاقه مندی هایش، آن موارد استفاده ی از قبل برنامه ریزی شده به او نمایش داده شود. (و تنها به نمایش عمومی و توضیح مشخصات اکتفا نشود).
خوشبختانه در پی بررسی های انجام شده، مراجعه کنندگان به فروشگاه برای بار اول، اگر خرید نکرده اند، این روش ارائه محصول موجب جلب اعتماد آنها شده است و دفعات دیگری هم مراجعه کرده اند تا اطلاعات بیشتری کسب نمایند. بسیاری از آنها، به تفاوت نحوه ارائه محصول پی برده اند و توجه و نظرشان را جلب کرده است.
رابطه فروشندگان و مراجعه کنندگان بهتر و صمیمی تر شده و فروش محصولات، معقول تر است. خریداران، در حالیکه لبخند به لب دارند با اطمینان خاطر از خرج کردن پولشان برای محصولی که به کارشان می آید، با یک خاطره خرید خوب و از فروشگاه خارج می شوند. دوستان و آشنایانشان را ارجاع می کنند به آن فروشگاه را به آنان معرفی می کنند. موفقیت کسب شده در این فروشگاه، طوری است که تعدادی از فروشگاه های همکار (رقیب)، هم از این مدل، کپی برداری کرده اند ودر حال اجرای آن هستند!
دیروز در جایی که زندگی می کنم، وقتی منتظر پایین آمدن آسانسور بودم، نوشته ای از امام علی توجهم را گرفت. مضمون آن نوشته این چنین بود:
مواظب فکرت باش چون گفتارت می شود
مواظب گفتارت باش چون کردارت می شود
مواظب کردارت باش چون عاداتت می شود
مواظب عاداتت باش چون شخصیتت می شود
مواظب شخصیتت باش چون سرنوشتت می شود!
یادم می آید چند وقت پیش در یکی از نوشته های آنتونی رابینز مطلبی خوانده بودم که در آن به ارتباط فکر، احساس، ذهنیت، رفتار و نتیجه عمل اشاره شده بود. نوشته ای که در تابلوی جلوی آسانسور جاخوش کرده بود و منقول از امام علی بود، به مراتب ساده تر و قابل درک تر از آن بود. و نوشته ای که در آن روزها خوانده بودم خیلی شبیه به این نوشته بود.
از محتوی و معنی بسیار ارزشمند و کاربردی این نوشته که بگذریم، دلم گرفت از اینکه وجود چنین گنجینه هایی را در فرهنگ مان نادیده می گیریم و دهان باز کرده ایم تا این و آن لقمه ای بخورانند به ما. و ما هم شروع کنیم به بیشتر فراموش کردن و شبیه به این و آن شدن.
واقعاً چقدر درست فرموده اند که سرنوشت هر کس به افکاری که در سر دارد، بستگی دارد.
مغز انسان را میتوان با یک باطری مقایسه کرد. این یک حقیقت است که مجموعه باطریهای الکتریکی، در مقایسه با یک باطری برق بیشتری تولید میکنند.
همچنین مشخص است که هر باطری با توجه به واحدها و ظرفیت خود برق تولید میکند. مغز انسان هم به شکل مشابه باطری فعالیت میکند بعضی از مغزها در مقایسه با مغزهای دیگران فعالترند و با کنار هم قرار گرفتن هماهنگ چند مغز انرژی فکری بیشتری در مقایسه با یک مغز ساده تولید میشود.
درست همانطور که چند باطری بیش از یک باطری نیرو ایجاد میکند. هرکس که کاری دارد که مستلزم استفاده از نیروی دیگران است، به خوبی میداند که جلب همکاری کارکنان و ایجاد هماهنگی میان آنها در پیش بردن اهداف و برنامهها تا چه اندازه دشوار است.
وقتی دو یا چند نفر کنار هم قرار میگیرند تا برای رسیدن به هدف مشخصی فعالیت کنند خود را در موقعیتی قرار میدهند تا از نیروی عظیم یکدیگر بهرهبرداری کنند. این بالاترین نیرویی است که همگان میتوانند از آن استفاده کنند
این روزها "پول" و كسب درآمد دغدغهها و مشغولیات ذهنی قریب به اتفاق انسانهاست. كسانی كه درآمد مناسبی ندارند به سختی تلاش میكنند تا درآمدشان را افزایش داده نیازهای خود و خانوادهشان را برآورده كنند. اكثریت آن گروهی هم كه به قدر كافی پول درمیآورند هم ناراضی هستند و سعی دارند كه بردارایی و سرمایهشان بیفزایند. در این میان "پول" است كه فعالیتها و كارهای اشخاص را جهتدهی میكند و گاه آنقدر پررنگ و تاثیرگذار میشود كه فرد از دیگر امور زندگیش غافل گشته مسائلی مهم و كلیدی چون معنویات، عواطف خانوادگی و رسیدگی به نیازهای غیرمادی خود و اطرافیانش را فراموش میكند. گاهی اوقات كار به جایی میرسد كه حتی سلامتی او هم به خطر میافتد. البته برعكس این حالت هم مشاهده میشود. تفاوت این دو گروه یا عبارتی منش و رویكرد پولی ومالی هر فرد با فرد دیگر را باید در تفاوتهای دیدگاههای اشخاص نسبت به "پول" جستجو كرد. جالب اینست كه بسیاری مردم از چگونگی این دیدگاه و نگرش خودشان آگاه نیستند و به همین خاطر نمیتوانند این وجه از زندگیشان را سر و سامان دهند. اگر بتوانید به پرسشهای زیر جواب درست و روشنی دهید، خواهید یدد كه بطور چهارچوب نگرشها و برداشتهایتان از پول و درآمد و مقولههای مرتبط با آن ترسیم خواهند شد:
1-سوال نخست : رابطه شمال با پول چطور رابطهایست؟
به طور مثال : آیا فكر میكنید كه فكر كردن به پول شما را عصبی و مضطرب میكند؟ پول دوست شماست؟ هر كجا كه بروید، پول فرار میكند؟ یا برعكس آن؟ آیا میگویید : "پول عاشق من است!"
2- سوال دوم : وقتی كه به پول فكر میكنید چه احساسی به شما دست میدهد؟ نگرانی، ترس، لذت، هیجان و . . .
چه تصویری از پول در ذهنتان رسم كردهاید یا به بیان ساده راجع به پول چطور فكر میكنید؟ پول چرك كف دست است، هیچ كس یك شبه پولدار نمیشود، پول سرچشمه تمامی بدیهاست یا شاید هم مردمان ثروتمند خود خواهند و یا پول اصل اساسی خوشبختی است.
3- سومین سوال : پول در خانواده شما چه جایگاهی داشته و نظر و ایده غالب راجعه به آن ه بوده است؟ آنها درباره پول چه چیزهایی به شما یاد دادهاند؟
4- پرسش چهارم : عقیده و احساساتان راجع به پسانداز كردن چیست؟
5- سوال پنج : وقتی كه میخواهید پول خرج كنید چه حسی دارید؟ لذت، اكراه، ترس، اضطراب و . . .
6- وقتی كه قرارست با پول سر و كار داشته باشید یا به بیان دیگر بخش اعظمی از زندگی كاری و حرفهایتان با پول عجین شود، چه روشی به ذهنتان میآید و چهطور راجعه به این وضعیت فكر میكنید؟ دوست دارید كه در این چنین موقعیتی قرار بگیرید؟
7- وقتی به شرایط لوكس و راحت و تجملی كه مستلزم صرف پولهای هنگفتی هستند فكر میكنید یا با آنها روبهرو میشوید، چه واكنشی نشان خواهید داد؟ سفر به كشورهای خارجی و اقامت در لوكسترین هتلها و گذران اوقات مانند یك توریست ثروتمند؟ اتومبیلهای لیموزین؟ كشتیهی تفریحی وچون اینها.
8- وقتی میخواهید راجع به پول با خانواده و دوستانتان حرف بزنید، چطور سخن میگویید و چه دیدگاهی خواهید داشت؟
9-نگرش و دیدگاه دوستان وهمكاران شما درباره پول چگونه است؟
10- ثروتمندی افسانهوار عدهای از مردم جهان و فقر شدید گروهی دیگر را چطور توجیه مینمایید؟
11- كدام یك از جملات زیر با نگرش و خط كلی جهتگیری شما نسبت به زندگی پولی و كاریتان هماهنگ و موافق است؟
- من لیاقت پولدار شدن را دارم.
- ثروتمند بودن خوب است و با آن موافقم.
- از این كه شخص پولداری هستم راضی و خوشحالم.
- از ثروت و داراییام لذت میبرم.
- دوست دارم هرچه میخواهم به دست آورم و ازداشتن آنها خوشحال و راضی خواهم بود.
- احساس خوبی درباره پول و ثروت دارم و نگرش و رابطه مناسبی هم اتخاذ نمودهام.
- هیچوقت نمیتوان گفت كه این مقدار پول و ثروت برای فلان شخص "كافی" است. همواره بیشتر از "كافی" هم وجود دارد.
12- از روابط كاری و پولی خودتان چه انتظاری دارید و چه یزهایی هم مطلوب و مورد انتظارتان نیست؟
13- اگر 2 میلیارد تومان داشتید، چه كار میكردید؟ چه تغییری در زندگیتان به وجود میآمد؟
- اگر دیدید كه پاسخ به بعضی از این پرسشها برایتان آسان نیست، بدانید كه این موضوعات همانهایی هستند كه پاسخهایشان واكنشها و عقاید القایی دیگران است و شما طی سالهای متمادی آنها را پذیرفتهاید. در واقع بخش عمده از رفتارهای پولی و مرادات كاری و تجاریتان هم تحت تاثیر آنهاست. ولی زمانی كهمیخواهید به پرسشهایی مرتبط با آنها جواب دهید، راحت نیستید و بیان پاسخ برایتان دشوارست. علت اینست كه شما با تمام وجود این عقاید را قبول ندارید و جالب اینست كه پاسخ درست را هم به خوبی نمیدانید. در این جا منظور این نیست كه عقاید ودیدگاههای شما درست است و خطوط فكری دیگران نادرست یا بالعكس. آنچه مورد توجه است تفاوت دیدگاه واقعی شما و جریان القایی محیط خارج است كه موجب تناقض شده وجوهی از مسئله مهم و ضروری زندگی را برایتان تیره و مبهم كرده است. به جرات میتوان گفت كه تضاد وتناقض در هر كدام از ابعاد زندگی انسان و منش و خط محوری زندگی سبب پیدایش سردرگمی شده انسان را از نیل به اهدافش بازمیدارد. به بیان سادهای كه مردم به كار میبرند : "باید تكلیفت را با خودت روشن كنی."
به طور مثال سوال یازدهم را در نظر بگیرید. عباراتی را خواندید و پیش خودتان گفتید كه كدامها واقعاض عقاید شما بوده قبولشان دارید.
جمله اول : "من لیاقت پولدار شدن را دارم." عدهای با همان نگاه اول پاسخ میدهند : "بله. البته، چرا كه نه" و بعضی هم میگویند "نه، اصلاً من باید به همین كه هستم بسند كنم".
تكلیف اولی روشن است. اوكسب درآمد بالا و ثروتمند شدن را حق مسلم خودش میداند و برای رسیدن به هدفش سخت تلاش كرده و ممكن است به هر كار خوب یا بدی دست بزند. یك گروه از ثروتمندان خودخواه دستهای از همین افرادند كه میخواهند "به هر قیمتی" پولدار شوند.
گروه دوم هم وضعشان مشخص است. تلاش و مبارزه برای پیشرفت جایگاه والایی در زندگیشان ندارد و ممكن است صرفهجویی و قناعت را با ركود و بیتفاوتی اشتباه بگیرند.
ولی آن شخصی كه نمیداند چه بگوید. با مشكل روبهروست. او قدم در راه كسب و كار میگذارد یا این كه برای مجموعهای دیگر كار میكند. این آدم چه كارآفرینی و چه كارمند میخواهد پیشرفت كند، درآمدش را افزایش داده و ترفیع رتبه بگیرد. رشد، پیشرفت و بالندگی حقوقی هستند كه او برای خودش قایل شده ولی به نظر میرسد چندان هم مطمئن نباشد.
وقتی كه در این راه با مشكلات گوناگون كه بسیاری مواقع آسان هم نیستند روبهرو میشود، نمیتواند خوب تلاش كند و در مدت طولانی، با جدیت و پشتكار سعی در بهبود اوضاع داشته باشد. اینجاست كه پاسخ منفی قوت میگیرد و او با خود میگوید كه توانایی لازم را ندارد، قوی نیست و لیاقت ندارد كه پیشرفت كند چرا كه شكست خورده و میخواهد كنار بكشد. این آدم حق پیشرفت و افزایش توان مالی را از خود سلب كره صحنه را ترك میگوید.
ولی این تضاد و كشمكش متوقف نخواهد شد. او با احساس گناه و سرخوردگی دست به گریبان میشود. این بار قوای مثبت به او نهیب میزند و سرزنش میكند كه چرا حق روشن و قطعی خودش را از كف داده و از آن صرفنظر كرده است و چرا با كنار كشیدن راه را برای پیشرفت و پولدار شدن بقیه باز كرده است. احساس گناه، سرخوردگی، سرزنش، میل به شروعی دوباره، اضطراب از شكست مجدد و تلاش برای یافتن پاسخ این سوال مهم، شرایط نامطلوبی را برای این فرد خلق خواهند كرد. و اینها از عدم اطمینان از پاسخ یك پرسش به وجود میآید.
مطالب بالا یك نمونه از این شك و تردیدها را نشان داد. اگر این تردید و دودلی برای هر یك از پرسشهای دیگر مهم وجود داشته باشد، اوضاع و احوال سخت و ناخوشایندی پیش رو خواهد بود. پس اگر حس میكنید كه جواب بعضی از سوالات را درست نمیدانید، سعی كنید هرچه زودتر پاسخ قطعی و مطمئنی برایش بیابید. كار آسانی نیست ولی به شما كمك خواهد نمود تا خطوط اصلی نقشه بخش پولی و مالی زندگیتان را بهتر و سادهتر بكشید. برای این كار وقت زیاد صرف كنید چرا كه اگر خطوط این بخش از نقشه زندگیتان شفاف و روشن نمود پیدا كنند، زندگی شخصی و خانوادگی بهتری خواهید داشت.
در تمام آیین ها و سنت های مختلف اشیا و عکس های گوناگونی به عنوان سمبل جذب ثروت معرفی شده اند از سکه های قدیمی در فنگ شویی گرفته تا عکس خوک در کشورهای غربی.
کاربرد این سمبل ها چیست: در حقیقت تمام این سمبل ها به جهت دهی نیروی ذهنی ما کمک می کند و تمرکز ما را به مسئله ای خاص جلب می کنند.
یک اعتقاد شخصی: شما حتی اگر به سنگ نیز ایمان داشته باشید با امواج مثبت ساطع شده از ذهنتان به موفقیت می رسید مسئله سنگ نیست.
اما به هر حال این سمبل ها به دلیل اینکه در معرض دید قرار ی گیرند و یاد آور آن هدف هستند ذهن را مستعد رسیدن به آن هدف می کنند.
جالبترین سمبل ثروت در شرق که شاید کمتر از آن شنیده باشیم:بلوط
بلوط برای همه ما یادآور رنگی زیبا و زیبایی ظاهری است. بسیاری از ما از یدن میوه بلوط لذت می بریم و در دکوراسیون خانه هایمان از آن استفاده می کنیم فارغ از اینکه مطلع باشیم بلوط به صورت سنتی در فرهنگ های شرقی به عنوان نمادی برای جذب ثروت در خانه ها قرار داده می شده است.